شعر

شعر

در هياهوي ملك، صحن تو ديدن دارد

۴۴۴ بازديد
 در هياهوي ملك صحن تو ديدن دارد ... شربتي آب در اين كعبه چشيدن دارد 

با اذان حرمت اشك چكيدن دارد .... هم علي هم ولي الله اش شنيدن دارد 

اي خدا حب علي اهل تمنا را بس ...... از دو دنياي تو ايوان نجف ما را بس 

خوش به حالم نجفم "مست امين اللهم" .... سر به ديوار حرم ملتمس درگاهم 

يا علي! گوشه نگاهي به نگاهم، آهم ... چقدر اشك بريزم كه تو را مي خواهم 

چه خوش است بين رواق تو ز پا افتادن ... صد و ده بار در ايوان نجف جان دادن 

من مسكين چه يتيمانه اسيرت شده ام ... مؤمن خانۀ گل، فرش حصيرت شده ام 

ياد انگشتر و آن مرد... فقيرت شده ام ...... وز اهالي خيابان غديرت شده ام 

شب و ايوان علي، رقص جنون، ناد علي .... هر طرف حرف علي، ذكر علي، ياد علي 

شيعه و صبح نخستين و تولاي علي ..... شيعه و وقت مدد، نام دلآراي علي 

شيعه و عاقبتِ عُمر و تماشاي علي .... شيعه و لحظه به لحظه "پدري هاي علي" 

از عدالت چه بگوييم به جز عين تو شاه ... با زياديِ رفو بر روي نعلين تو شاه

* براي روز ولادت مولاي متقيان، اميرالمومنين، علي عليه السلام
* اينجا هم ببينيد، شعر خوبي ست.
* اين هم بخوانيد: نجف، شهرِ پدران


بر مه شبي نظر كردم...

۲۹۳ بازديد

به يادِ رويِ تو
بر مه
شبي نظر كردم
نه اينكه رفتي و رو بَر مه دگر كردم!

زِ دستِ هجرِ تو
تا
ديگري بسر نكند
تمامِ خاكِ درت را زِ گريه تر كردم!


رشحه                       
(بيگم دختر هاتف اصفهاني، متخلص به رَشحه)


پدر بوي دريا و گندم و گريه ميدهد*

۳۰۷ بازديد

من،
شانه هاي ِ تو را مي خواهم و
خيابان هاي ِ خواب هايم را...

مهديه لطيفي

* عنوان برگرفته از متن شعري از سيد علي صالحي

بار دگر زنده شد، كودكي ام پشت در...خانۀ ما منتظر، چشم به راه پدر

۸۳۱ بازديد

بار دگر زنده شد كودكيم پشت در .... خانه ما منتظر، چشم به راه پدر
خسته نباشي پدر، رنج و ملالت مباد .... گرچه هياهوي ما، كاهش دردت نداد

 باز پدر آمد و باز عطر خوش نان رسيد .... باز پدر، معني آرامش و ايمان رسيد
زين سو و آن سو شدن، كاهش دردت نبود .... اين كه پسر بودمت، پاسخ رنجت نبود

باز خيال تو بود از پس اين سالها .... آمده بويي كه باز، زنده كند حالها
باز پدر ديدمت، از پنجره آسمان .... بوي تو را مي شنوم، از در و ديوارمان

*شاعرش را نميشناسم، اما با نوايي، از گذشته دور، در ذهنم هست. گويا عباس بهادري، خوانده اش. به هرحال، شعر برايم دوست داشتني ست. دقيقا حس ش ميكنم. هرچند به نظرم خيلي شعر دلتنگ كننده اي داره.

* بنا كرده بودم براي روز پدر اين شعر را بياورم. دنبال تصوير ديگري هم بودم كه نيافتم. همين هم بد نيست البته، هرچند بابا در ذهن من هميشه جوان باشد...


نشان عبور سحر

۳۱۹ بازديد



به پايان رسيديم اما
نكرديم آغاز،
فرو ريخت پرها
نكرديم پرواز.

ببخشاي
اي روشن عشق بر ما،
ببخشاي
ببخشاي اگر صبح را
ما به مهماني كوچه
دعوت نكرديم
ببخشاي
اگر روي پيراهن ما
نشان عبور سحر نيست


....


 شفيعي كدكني

ياد نوشت:   دارد به سرعت مي رود و با آن، آنجا كه ميخواهد نميرويم...رجب را ميگويم..

بوي باران و عطر..

۲۹۸ بازديد



سه‌شنبه شب
پايان باران هزار و سيصد و هشتاد و تو*
يكدستي‌ات مستم كرده بود

(تقصير خاك بود و عطري كه از موهايت بلند)
وارونه در عكسي سياه و سفيد نشسته‌ام
وبخار چايي كه هميشه از كادر بيرون مي‌زند

بوي تند امروز سه‌شنبه و خاكي كه باران مي‌خورد
عشقت به گردن من افتاده بود
گناهم به گردنت



روجا چمنكار

* يكهزارو سيصد و نود تو...

عقل اگر داند كه دل در بند زلفش چون خوش است ... عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما

۳۲۲ بازديد


بودنت را ميخواستم
وقتي عشق ميشدي

انگار تا بوده همين بوده...

نميشود عشق بشوي و هست بماني...


دلنوشته ها...

م.ب-بهار 92


به ياد فرمانده فداكار اتش نشاني اميد عباسي...شهادتت مبارك..


خواهد رفت...

۳۳۸ بازديد




به مرگي آسماني فكر كن ! محكم قدم بردار
به حلق آويز؛ داري را كه از دست تو خواهد رفت


فاضل نظري

عين شين قاف

۳۶۷ بازديد

حرف كه مي‌زني
من از هراس طوفان
زل مي‌زنم به ميز
به زيرسيگاري
به خودكار
.
تا باد مرا نبرد به آسمان.
.
لبخند كه مي‌زني
من
ـ عين هالوها ـ
زل مي‌زنم به دست‌هات
به ساعت مچي طلايي‌ات
به آستين پيراهن ا‌ت
تا فرو نروم در زمين.

ديشب مادرم گفت:
تو از ديروز فرورفته‌اي

در كلمه‌اي انگار
در عين
در شين
در قاف
در نقطه‌ها!‏

مصطفي مستور
* ؛ *

ترانه پرتقالي

۲۹۲ بازديد
همه از دَم بي بو و خاصيت اند پرتقال هايي كه من پوست مي كَنم اما بر ميز صبحانه يا محو تماشاي سريالي قديمي هر بار كه انگشت هاي خوش تراش تو پوست مي كند از پرتقال خانه سراسر بوي پرتقال مي گيرد و پرتقالي مي شود ترانه اي كه من زير دوش مي خوانم.

عباس صفاري