بار دگر زنده شد، كودكي ام پشت در...خانۀ ما منتظر، چشم به راه پدر

۸۳۲ بازديد

بار دگر زنده شد كودكيم پشت در .... خانه ما منتظر، چشم به راه پدر
خسته نباشي پدر، رنج و ملالت مباد .... گرچه هياهوي ما، كاهش دردت نداد

 باز پدر آمد و باز عطر خوش نان رسيد .... باز پدر، معني آرامش و ايمان رسيد
زين سو و آن سو شدن، كاهش دردت نبود .... اين كه پسر بودمت، پاسخ رنجت نبود

باز خيال تو بود از پس اين سالها .... آمده بويي كه باز، زنده كند حالها
باز پدر ديدمت، از پنجره آسمان .... بوي تو را مي شنوم، از در و ديوارمان

*شاعرش را نميشناسم، اما با نوايي، از گذشته دور، در ذهنم هست. گويا عباس بهادري، خوانده اش. به هرحال، شعر برايم دوست داشتني ست. دقيقا حس ش ميكنم. هرچند به نظرم خيلي شعر دلتنگ كننده اي داره.

* بنا كرده بودم براي روز پدر اين شعر را بياورم. دنبال تصوير ديگري هم بودم كه نيافتم. همين هم بد نيست البته، هرچند بابا در ذهن من هميشه جوان باشد...


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد