اگه زائــــرت نباشــــم..شب من سحـــر نميشه
دوري از صحـــــن تو آقا..آتيــــشم زده هميشه
حالا نـزديك يه ســـــاله كه منو حــــــرم نبردي
من يه سال نيام زيارت؟!مگه داريم؟مگه ميشه؟
+ شاعر : ؟
+ عكس از پرتال جامع آستان قدس رضوي
اگه زائــــرت نباشــــم..شب من سحـــر نميشه
دوري از صحـــــن تو آقا..آتيــــشم زده هميشه
حالا نـزديك يه ســـــاله كه منو حــــــرم نبردي
من يه سال نيام زيارت؟!مگه داريم؟مگه ميشه؟
+ شاعر : ؟
+ عكس از پرتال جامع آستان قدس رضوي
رويم نميشود كه بگويم مرا ببخش
با اين همه گناه وليكن خدا ببخش
شايد دلت گرفته ازين توبه هاي سست
اينبار چندمين ولي آخر بيا ببخش
اي مهربان عرش نشين اي هميشه خوب
اين بنده ي به خاكِ غم افتاده را ببخش
شاعر : علي اصغر ذاكري
+ عنوان :
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود / ما را كرامت تو ، گنه كار كرده است ( فاضل نظري)
+ براي اين شب ها .. التماس دعاي فروان داريم .. طاعات و عبادات تون قبول انشالله ..
روزه ي هجر تو از پا بينداخت مرا ...
كي شود با رطب روي تو افطار كنم
+ عنوان : بس كه خوردم غم تو روزه من باطل شد ، نرخ كفاره اين خوردن عمدي چند است ؟ (نرگس افري)
+باز آ كه در فراق تو چشم اميدوار / چون گوش روزه دار بر الله اكبر است (سعدي)
+ماه مبارك ، سفره اش را پهن كرده خوب است ، اما سفره دار ما نيامد ( محمد فردوسي)
+شوق ديدار تو مانند همان وقت اذان/روزه داري كه به يك جرعه آبي برسد(محمد شيخي)
+تشنه يك لحظه ديدار توام ، حال مرا/ روزه داري لحظه افطار مي فهمد فقط ( مهدي نور قرباني )
+عمرم به سر رسيد نشد يارتان شوم /آقا نشد كه لايــــق ديـــدارتان شــوم
ماه خـــدا رســـيد و دلــم آرزو نــمود /ميهمان كنار سفره افــطارتان شــوم
+عكس از mazhabi_image
دست در دست باد روزگار...
شانه به شانهي خورشيد عشق تو...
من ساحل خاطرهها را قدم ميزنم...
و در موج موج دلتنگي...
برايت اشك ميريزم!
ميداني...
دل مثل بستني قيفي است!
يك قيف! پر از خاطره!
هر خاطره يك طعم!
هر خاطره يك رنگ!
مشغول ليسيدن خاطرههاي
خوش طعم و خوش رنگ كه ميشوي...
خاطرههاي ديگر آب ميشوند!
بيخيال باش!
بستنيات را تا ته بخور.
معصومه شكيبايي لنگرودي
مأخذ: سايت شعر نو
در عجــــبم
از سيب خوردنمان كه
از آن فقط "چوبش" باقي مي ماند...
مگـــــــــر اين همه چوب كه خورديم
از يك سيــــــــب ... شروع نشد؟!
ناشناس
گرفته ام به روي دست كاسه ي چه كنم
و مانده ام كه بگويم خديجه يا زهراست؟
خدا كند كه بفهميم كيست اين بانو
شناخت هر كه مقامش از اولياء خداست
نوشته اند كه خيلي به مادرش رفته
نوشته اند كه خيلي فدائي مولاست
نوشته اند كه يك عمر، اهل ِ نافله بود
مراد و پير تمام نماز شب خوان هاست
نوشته اند از آن دم كه چشم خود وا كرد
اسير و عاشق و حيران سيدالشهداست...
محمدحسين رحيميان
* كامل شعر را اينجا بخوانيد، اين بيتش هم دوست داشتم:
همان كسي كه هميشه حكايت ِ صبرش .... صبور كرد دل ِ مادر ِ شهيدان را...
* اين عكس هم دوست داشتم.
* براي نيمه ي رجب، وفات بانو... نميشود كه ساده گذشت.... دلم نميرود.
طعم ِ غريبي ست زير ِ دندانهاي ِ باران ...!
بوي ِ پائيز و
شيريني ِ ارديبهشت ...!
و حال ِ من
شبيه ِ آن پنجره ي گرفتار در آجر و سيمان است
كه با قاب ِ آهني
دلي از شيشه دارد... !
به انتظار ِ سنگي نشسته ام كه وجودم را
هزار تكه كند تا رها شوم...
تا آزاد شوم...
بريزم...
*پ.ن: چه كرده اي با من؟ هيچ ميداني...؟!
در پيري از هزار جوان زنده دل تريم
صـد نو بهـار رشك بـرد بر خزان مـا
شاعر: نظير نيشابوري
+ كامل عنوان :
من به پيري هم جواني مي كنم.. عشق ها با زندگاني مي كنم
دم غنيمت دانم اي پيري برو .. تا نفس دارم جواني مي كنم (مهدي سهيلي)
+ پيرم و عشق تو اي تازه بهار است مرا ... اول حسن تو و آخر كار است مرا (اهلي شيرازي)
+ قدح پر كن كه من در دولت عشق ... جوان بخت جــوانم، گرچـه پيــرم (حافظ)
+ گرچه پيرم تو شبي تنگ در آغوشم گير... تا سحرگه ز كنار تو جوان برخيزم (حافظ)
+ هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم ... هرگه كه ياد روي تو كردم جوان شدم (حافظ)