یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۶:۰۶ ۶۹۸ بازديد
دست در دست باد روزگار...
شانه به شانهي خورشيد عشق تو...
من ساحل خاطرهها را قدم ميزنم...
و در موج موج دلتنگي...
برايت اشك ميريزم!
ميداني...
دل مثل بستني قيفي است!
يك قيف! پر از خاطره!
هر خاطره يك طعم!
هر خاطره يك رنگ!
مشغول ليسيدن خاطرههاي
خوش طعم و خوش رنگ كه ميشوي...
خاطرههاي ديگر آب ميشوند!
بيخيال باش!
بستنيات را تا ته بخور.
معصومه شكيبايي لنگرودي
مأخذ: سايت شعر نو