يك تكه ابر بوديم
بر سينۀ آسمان
يك ابر خستۀ سرد
يك ابرِ پر ز باران
خورشيد گرممان كرد
باران شديم، چكيديم
ما قطره قطره بر خاك
از آسمان رسيديم
صد رودِ كوچك از ما
بر خاك شد روانه
از دشتها گذشتيم
رفتيم شادمانه
با هم شديم يك رود
رودي بزرگ و زيبا
غرنده و خروشان
رفتيم به سوي دريا
دريا چه مهربان بود
آبي و لبريز از آب
رفتيم تا رسيديم
پيروز شد انقلاب
ت.ن: اين سرود را خيلي دوست دارم، اينكه پرتم ميكند در روزهايي دور و حس و حالي خوب...
اصلا بگذاريد به حساب روزهاي سالگرد انقلاب، هرچند كه دلِ تنگي هست و بغضي
در گلو، اما انقلاب ما به اميدي بود كه ارزشش برايمان هنوز هست...
اين سرود را هم چند نوجوان سيزده چهارده ساله ميخوانده اند گويا...
توصيه ميكنم حتما بشنويدش.