شعر

شعر

يك تكه ابر بوديم

۳۵۲ بازديد

يك تكه ابر بوديم
بر سينۀ آسمان
يك ابر خستۀ سرد
يك ابرِ پر ز باران  

خورشيد گرممان كرد
باران شديم، چكيديم
ما قطره قطره بر خاك
از آسمان رسيديم 

صد رودِ كوچك از ما
بر خاك شد روانه
از دشت‌ها گذشتيم
رفتيم شادمانه 

با هم شديم يك رود
رودي بزرگ و زيبا
غرنده و خروشان
رفتيم به سوي دريا

دريا چه مهربان بود
آبي و لبريز از آب
رفتيم تا رسيديم
پيروز شد انقلاب


ت.ن: اين سرود را خيلي دوست دارم، اينكه پرتم ميكند در روزهايي دور و حس و حالي خوب...
اصلا بگذاريد به حساب روزهاي سالگرد انقلاب، هرچند كه دلِ تنگي هست و بغضي در گلو، اما انقلاب ما به اميدي بود كه ارزشش برايمان هنوز هست...
اين سرود را هم چند نوجوان سيزده چهارده ساله ميخوانده اند گويا...
توصيه ميكنم حتما بشنويدش.


يخ تاب تب عشق ندارد...

۳۵۲ بازديد


گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش

 ورنه ره خود گير و يكي راهگذر باش

 هم نعره ي امواجت اگر عربده اي نيست

 در بركه ي آسايش خود زمزمه گر باش

 هشدار!كه يخ تاب تب عشق ندارد

 گر بسته ي قالب شده اي فكر دگر باش....


ناشناس


*به نظرم اين شعر ايده ي جالبي بود. مصرع اول مربوط به يكي از ترانه هاي داريوش هست (گر همسفر عشق شدي مرد سفر باش/ هم منتظر حادثه هم فكر خطر باش)


برايت آرزو ميكنم....

۳۶۶ بازديد

برايت روياهايي آرزو مي‏كنم تمام نشدني
                         
و آرزوهايي پرشور
                           
كه از ميانشان چندتايي برآورده شود.
برايت آرزو مي‏كنم كه دوست داشته باشي
        
آنچه را كه بايد دوست بداري
            
و فراموش كني
            
آنچه را كه بايد فراموش كني.
برايت شوق آرزو مي‏كنم.
آرامش آرزو مي‏كنم
.
برايت آرزو مي‏كنم كه با آواز پرندگان بيدار شوي
              
و با خنده‏ ي كودكان.
برايت آرزو مي‏كنم دوام بياوري
             
در ركود، بي ‏تفاوتي و ناپاكي روزگار.
بخصوص برايت آرزو مي‏كنم كه
                          خودت باشي
.....

 

 

از: ژاك برل
ترجمه از: نفيسه نواب‏ پور



فهم وشعور...

۲,۲۶۸ بازديد
http://raze-sarbaste.persiangig.com/image/ppi/new/index.jpg



به من بگو "نگو"
 نميگويم ...
اما نگو " نفهم "!!!
كه من نمي توانم نفهمم ،
من مي فهمم .....



دكتر علي شريعتي

 

خفته در مه...

۳۵۵ بازديد


آسمان هر شب به ماهِ
آسمان هر شب به ماهِ
آسمان هر شب به ماهِ
خويش نازد ، مي نداند

تا سحرگه خفته با يك
آسمان مه ، در زمينم
تا سحرگه خفته با يك
آسمان مه ، در زمينم

تا تو را ديدم بتا
ني كافرستم ني مسلمان

روي و مويت كرده فارغ
از گناه كفر و دينم
از گناه كفر و دينم

بر يمين و بر يسارم
بر يمين و بر يسارم
ساغر و مطرب نشسته

زين سبب افتان و خيزان
بر يسار و بر يمينم

دل تو را بيند ، به من
دل تو را بيند ، به من
آهسته گويد : قل هوالله

دل تو را بيند ، به من
دل تو را بيند ، به من
آهسته گويد : قل هوالله


بشنويد باصداي حميدنوربخش(+)

**تصوير يك صبح بهاري در سال 89 - لاهيجان


آهنگ آمدنت...

۳۵۹ بازديد
         your footprint Melody

...

مدام به يادم مي‏‏‏آيد، آهنگ آمدنت

و از يادم نمي‎‏رود، روز رفتنت

تو از افق آمده بودي، از خود خورشيد

...

در اين دلواپسي، هنوز اميد دارم

اميد دارم  كه بازآيي.

بيا كه من آهنگ آمدنت را دوست دارم

 آن سه نت طلايي را

كه پس از آن

تو از راه “مي ر سي”.

اميد دارم كه مي‏آيي روزي

...

* مسيح


شوق دارم شيوه ي ابراز را گم كرده ام...

۳۰۱ بازديد
 

چون صدف در سينه ام يك راز را گم كرده ام

دل به پايان بستم و آغاز را گم كرده ام

در ميان كوه هاي غم صدا سر داد عشق

در هجوم انعكاس ، آواز را گم كرده ام

آنچنان دل بسته ي مژگان چشمان تو ام

با قفس خو كرده ام ، پرواز را گم كرده ام

سر به سنگي مي زند چون موج ، هر كس ماه ديد

شوق دارم ! شيوه ي ابراز را گم كرده ام

عقل چون فرعون تا دريا مرا تعقيب كرد

دل به دريا مي زنم ، اعجاز را گم كرده ام

شيخ شيرازم كه حيرت گرد دنيا كردي ام

راه برگشت از سفر ؟!! شيراز را گم كرده ام

محمد علي عليزاده


من در اين شهر نتوانم كه انديشۀ ديگر بكنم

۳۸۸ بازديد

شهرِ من!
من به تو مي‏انديشم
نـه به تنهـايـي خويـش...

براي شنيدن

پ.ن: اي شهرِ من... اي مردمان شهر من... تنهايي ام بر باد، باد...‏ وقتي شما، در خاطر و انديشه ام، زنده يد...


پرنده ي خاموشي در من لانه كرده...

۳۰۴ بازديد



زماني است كه از كلمات خسته ام
گروه گروه هجوم مي آورند، مي نشينند در سرم
مثل دسته پرندگان بر سر درختي
دست بر دست مي كوبم
بانگ بر مي كشم
مي پرند و پراكنده مي شوند

يك پرنده خاموش اما
نه مي ترسد
نه مي رود

نه آوازش را مي خواند....

شهاب مقربين


مهربان باش..

۳۱۱ بازديد

گر چه در دورترين شهر جهان محبوسم
از همين دور ولي روي تو را مي بوسم

گر چه در سبزترين باغ ولي خاموشم
گر چه در بازترين دشت ولي محبوسم

خلوت ساكت يك جوي حقيرم بي تو
با تو گسترده گي پهنه اقيانوسم

اي به راهت لب هر پنجره يك جفت نگاه
من چرا اين قدر از آمدنت مايوسم؟

اين غزل حامل پيغام خصوصي من است
مهربان باشي با قاصدك مخصوصم !

بار ديگر مي گويم تا يادت نرود
مهربان باشي با قاصدك مخصوصم

بهروز ياسمي