اما بدون روسريم دوست دارمت
"محمد رفيعي"
پ.ن: عنوان پست مصرعي از حامد عسكري!
پ.ن: عنوان پست مصرعي از حامد عسكري!
چرا بيقراري؟ چرا درهمي؟
چرا داغداري؟ خرابي؟ بمي؟!
مگر سرنوشت مني اينقدَر
غمانگيز و پيچيده و مبهمي؟
مرا دوست داري ولي تا كجا؟
مرا تا كجا «دوستتدارم»ي؟
نه با تو دلم خوش، نه بي تو دلم…
جهنم-بهشتي؟ نه! شادي-غمي
تو هم مثل باران كه نفرين شدهست
بيايي زيادي، نيايي كمي
جهان، ابر خاموش و بيحاصليست
بگو باز باران! بگو نمنمي...
اين موسيقي ِ اسپانيايي
كه فرودگاه را به گريه انداخته،
مرا به ياد تو مياندازد...
عزيزم!
هيچ پروازي
به خاطرِ دلتنگي ِ مسافرش
لغو نميشود...
سارا خوشكام
سفره ام را جا گذاشته ام
زير آن درخت بلوط
بايد بر گردم اما بر گشتني نيست
گذشته است زمان
و من در ايينه لمس مي كنم
چينه هاي اين شكست را
بر ويرانه پلكم
كه فرو افتاده
در دامنه ي مه آلود دره اي سبز
حالا بايد به تمبرهاي باطله دلخوش بود
و كلكسيون ها را
با لك هاي سرخابي تزيين كرد
صفحات سفيد را خالي گذاشت
و بجاي آن به پنجره بسته ي فردا نگاه كرد
فكر آن درخت بلوط را هم نكن
خودش را گهگاه با شعري
خاطره اي
طرح لبخندي
سر گرم مي كند .
قول مي دهم دلش از ما خوشتر است
امير تيكني
"او رفت "
و اين خود
شعر بلندي است
.
.
.
.
.
آناهيتا كياني
اي ستاره ها چه شد كه در نگاه من
ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
اي ستاره ها چه شد كه بر لبان او
آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد؟
مردم ،
گروهِ ساقطِ مردم
دلمرده و تكيده و مبهوت
در زير بارِ شومِ جسدهاشان
از غربتي به غربت ديگر ميرفتند
و ميل دردناك جنايت
در دستهايشان متورم ميشد