شعر

شعر

دريغ

۱,۳۴۲ بازديد



و من هميشه دير رسيدم..
شايد
هر بار با قطار قبلي
بايد مي آمدم...

حسين منزوي

تو بتاب

۱,۰۰۸ بازديد

گل آفتابگردان

۳۶۹ بازديد

خنده هايم را بياور..

۴۲۰ بازديد

تمام خنده هايم را نذر كرده ام
تا تو همان باشي كه صبح يكي از روزهاي خدا
عطر دستهايت،
دلتنگي ام را به باد مي سپارد...


سيد علي صالحي


بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي!

۴۰۸ بازديد
خبرت
خراب‌تر كرد
جراحتِ جدايي...

خبرت خراب‌تر كرد جراحتِ جدايي
چون خيال آب روشن كه به تشنگان نمايي

تو چه ارمغان آري كه به دوستان فرستي
چه از اين به ارمغان كه تو خويشتن بيايي

بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
شب و روز در خيالي و ندانمت كجايي

دل خويش را بگفتم چو دوست مي‌گرفتم
نه عجب كه خوبرويان بكنند بي‌وفايي

تو جفاي خود بكردي و نه من نمي‌توانم
كه جفا كنم، وليكن نه تو لايق جفايي

چه كنند اگر تحمل نكنند زير دستان
تو هر آن ستم كه خواهي، بكني كه پادشاهي

سخني كه با تو دارم، به نسيم صبح گفتم
دگري نمي‌شناسم، تو ببر كه آشنايي

من از آن گذشتم اي يار كه بشنوم نصيحت
برو اي فقيه و با ما مفروش پارسايي

تو كه گفته‌اي تأمل نكنم جفاي خوبان
بكني اگر چو سعدي نظري بيازمايي

در چشم بامدادن به بهشت برگشودن
ز چنان لطيف باشد كه به دوست برگشايي

سعديبراي شنيدن


يا ايها العزيز

۳۶۵ بازديد

پركن دوباره كَيل مرا ايها العزيز
دست من و نگاه شما
ايها العزيز

رو از من شكسته نگردان كه سالهاست
رو كرده ام به سمت شما ايها العزيز

جان را گرفته ام به سر دست و آمدم
از كوره راه هاي بلا ايها العزيز

وادي به وادي آمده ام از درت مران
واكن دري به روي گدا ايها العزيز 

يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدّق علينا*

چيزي كه از بزرگي تو كم نمي شود
اين كاسه را... فاوف لنا... ايها العزيز

ما جان و مال باختگان را رها نكن
بگذار بگذرد شب ما ايها العزيز

خالي تر از دو دست من اين چشم خالي است
محتاج يك نگاه تو يا ايها العزيز 

يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدّق علينا 

پركن دوباره كيل مرا ايها العزيز
دست من و نگاه شما ايها العزيز

آيينه ها به گرد حضورت نمي رسد
حتي به چشمهاي صبورت نمي رسد

من خوب مي شناسمت اي آخرين چراغ
پروانه ها به چشمه نورت نمي رسند

مردان پابرهنه اين قوم مانده اند
آخر چرا به عصر ظهورت نمي رسند؟

يا ايها العزيز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الكيل و تصدّق علينا 

مريم سقلاطوني* سوره يوسف، آيه 88
* توصيه ميكنم حتما دانلود كنيد و بشنويد.

* اين تصوير هم خوب بود.
* اين لينك و اين لينك هم ببينيد.
* ميلاد حضرت ش مبارك باد... اللهم عجل لوليك الفرج...

تقدير يا چه؟

۳۶۵ بازديد
قومي به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدير ميكنند...

حافظ
شعر كامل
* انشاءالله حافظ من رو ميبخشه به خاطر اين انتخاب D;
* اين مطلب جدي و مرتبط با بيت هم مايلم بخوانيد و نظر دهيد؛ لطفا.


كجا مانده يي آخر؟!

۳۶۸ بازديد
هميشه
به انتهاي گريه كه مي رسم
صدايِ ساده ي فروغ از نهايتِ شب را مي شنوم

صداي غروبِ غزال ها را
صداي بوق بوق نبودن تو را در تلفن
آرام تر كه شدم
شعري از دفاتر دريا مي خوانم
و به انعكاس صدايم در آيينه اتاق
خيره ميشوم
در برودت اين همه حيرت
كجا مانده يي آخر؟!
يغما گلرويي

آسمان فرصت خوبيست اگر پر بكشيم*‏

۳۶۲ بازديد
آسمان فرصت پرواز بلندي است ولي
قصه اين است چه اندازه كبوتر باشي؟

شاعر؟!‏* آسمان فرصت خوبيست اگر پر بكشيم...به افق هاي دل انگيزِ خدا، سر بكشيم

دامي نهاده اي و گرفتار ميكني*‏

۳۶۲ بازديد
در هر شكنِ زلفِ گره گيرِ تو، دامي‌ ست
اين سلسله، يك حلقۀ بي‏ كار ندارد...

صائب تبريزي
*