یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۳۷۴ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۱,۰۵۷ بازديد
من مانده ام تنهاي تنها...
من مانده ام غمگين و تنها
من مانده ام تنها، ميان سيلِ غم ها...
در
شهر بي شهرياران...
با سينه اي لبريز از حجم دلتنگي؛
با اشك و آه و
حسرت؛
بنشسته در شبي تلخ...
جامانده ام من...
بنگر كه چه سان تنها و بي فردا شده ام
بنگر كه چه سان در خود شكسته و خسته ام
بنگر
مرا...
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۳۸۰ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۱,۰۲۴ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۳۹۵ بازديد
از دل خون گرم ما پيكان كشيدن مشكل است
چون توان كردن دو يكدل را زيكديگر جدا؟
چون توان كردن دو يكدل را زيكديگر جدا؟
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۱,۰۰۰ بازديد
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹ ۳۱۹ بازديد
سهم تو
شوق دلم
مستي من
از نفس باور عشق
در نوازشگري خاطره ات
سهم من
آمدن حس نياز
اين اسارتگر بستان وجود
در پي جستن تصوير نهان
از گهر هم نفسي
سهم تو
حس تلاطم
غزل موج غرور
سفر ابر ملالت زده
در زمزمه بارش چشم
سهم من
رخوت هم فاز شدن
با تپش اينه ات
شعله لحظه دلباختنت
از نگه قاتل من
سهم تو
بو سه بر اين
مخمل گيسوي بلند
رخ ز مستي زده
تا پيچ و گذار كمرم
سهم من
لمس نگاهت
گذر پيچك عشق
دور اين قامت من
در پي تسخير دلم
سهم تو
شعر تب غرق شدن
آمدن فصل نياز
مردن از سوختن و
شوق دلم
مستي من
از نفس باور عشق
در نوازشگري خاطره ات
سهم من
آمدن حس نياز
اين اسارتگر بستان وجود
در پي جستن تصوير نهان
از گهر هم نفسي
سهم تو
حس تلاطم
غزل موج غرور
سفر ابر ملالت زده
در زمزمه بارش چشم
سهم من
رخوت هم فاز شدن
با تپش اينه ات
شعله لحظه دلباختنت
از نگه قاتل من
سهم تو
بو سه بر اين
مخمل گيسوي بلند
رخ ز مستي زده
تا پيچ و گذار كمرم
سهم من
لمس نگاهت
گذر پيچك عشق
دور اين قامت من
در پي تسخير دلم
سهم تو
شعر تب غرق شدن
آمدن فصل نياز
مردن از سوختن و
زنده شدن در شب راز
ترانه جهانبخت
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۸ ۳۲۸ بازديد
كس زبان چشم خوبان را نميداند چو ما
روزگاري اين غزالان را شباني كردهايم
صائب تبريزي
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۸ ۱,۰۲۸ بازديد
اكنون جمالِ باغ بسي محنت آور است
غمگين تر از غروبِ غم انگيزِ آذر است
بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي ِباغ
از اشكِ غم، تر است
فريدون مشيري
غمگين تر از غروبِ غم انگيزِ آذر است
بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي ِباغ
از اشكِ غم، تر است
فريدون مشيري