شعر

شعر

پرهيزكاري هاي صوفيانه

۳۳۵ بازديد

در اين هستي غم انگيز

وقتي حتي روشن كردن يك چراغ ساده ي «دوستت دارم»

كام زندگي را تلخ مي كند

وقتي شنيدن دقيقه اي صداي بهشتي ات

زندگي را

             تا مرزهاي دوزخ

                                   مي لغزاند

ديگر – نازنين من –

چه جاي اندوه؟!

چه جاي اگر؟!

چه جاي كاش؟!

و من؛

         – اين حرف آخر نيست –

به ارتفاع ابديت دوستت دارم...

حتي اگر به رسم پرهيزكاري هاي صوفيانه

از لذتِ گفتنش، امتناع كنم!

مصطفي مستور


سرشارم از صداي آب...

۲۹۳ بازديد



صداي آب مي آيد٬

مگر در نهر تنهايي چه مي شويند؟
لباس لحظه ها پاك است...

سهراب سپهري


موسيقي جديد بلاگ از فيلم صخره اثر هانس زيمر
(+)


تو نيستي....

۲۹۶ بازديد


تو نيستي كه نهم سر بروي دامانت

تو خم شوي و زنم بوسه بر گريبانت

لبم ز حسرت بارش گرفته ابري شد

تو نيستي كه بگيرد به بوسه بارانت

تو نيستي و چنان از غمت پريشانم

كه مي برم گرو از گيسوي پريشانت

هميشه در همه آئينه ها غبار نيم

مگر درآئينه هاي زلال چشمانت ...


حسين منزوي


ميشود نوشت مگر.... وقتي ...؟!

۳۳۵ بازديد

بنويس
بنويس و هراس مدار
از آن كه غلط مي‌افتد.

بنويس و
پاك كن
همچون خدا كه هزاران سال است
مي‌نويسد و پاك مي‌كند

و ما هنوز زنده‌ايم
در انتظار پاك شدن
و بر خود مي‌لرزيم

شمس لنگرودي


آنجا كه خدا هست و علي نيست كجاست؟*

۳۴۴ بازديد


اِلَهي وَ خَلّاقي وَ حِرزي وَ مَوئِلي


اِلَيكَ لَدَي الاِعسَارِ وَ اليُسرِ اَفزَعُ


اي خداي آفريننده ي من و نگهبان و پناه من
من در هر حال سختي و آسودگي به سوي تو مي نالم


اِلَهي لَئِن جَلَّت وَ جَمَّت خَطيئَتي

فَعفُوَكَ عَن ذَنبي اَجَلُّ وَ اَوسَعُ


اي خدا اگر چه گناه من بزرگ و بسيا ر است
باز عفو و بخشش تو از گناه من بزرگتر و وسيع تر است


اِلَهي تَري حَالي وَ فَقري وَ فَاقَتي

وَ اَنتَ مُنَاجَاتِي الخَفِيَّةَ تَسمَعُ


اي خدا تو حال زار مرا مي بيني و از فقر و پريشانيم آگاهي
و تو منا جات و راز و نياز پنهاني ام را مي شنوي


اِلَهِي اَجِرنِي مِن عَذَابِكَ اِنَّنِي

اَسِيرٌ ذَليلٌ خائِفٌ لَكَ اَخضَعُ


اي خدا مرا از قهر و عذابت در پناه خود گير كه من
بنده ي اسير و ذليل تو ام و ترسان و خاضع به درگاه تو


اِلَهِي اَذِقنِي طَعمَ عَفوِكَ يَومَ لَا

بَنوُنَ وَ لَا مَالٌ هُنَا لِكَ يَنفَعُ


اي خدا شيريني لذّت عفوت را روزي بمن بچشان
كه مال و فرزندان را در آن روز سوذي نخواهد بود



اِلَهِي ذُنوُبي جَازَتِ الطَّودَ وَ اعتَلَت

وَ صَفحُكَ عَن ذَنبي اَجَلُّ وَ اَوسَعُ


اي خدا گناهان من از كوههاي بلند افزون تر و بالاتر است
و عفو و بخشش تو از گناه من بسي بزرگتر و بلندتر است !



مناجات منظوم امام علي براي شنيدن(+)


عيد غدير خم را به همه دوستان تبريك ميگم..
*عنوان دوبيتي با اين مضمون:

آنجا كه علي واسطه ي فيض خداست

برغير علي هر كه كند تكيه خطاست

با مدعيّان كور باطن گوئـيـد

آنجا كه خدا هست و علي نيست كجاست؟


آواره منم...

۳۰۴ بازديد


هر كس به تمنايي
رفته‌ است به صحرايي
ما را كه تويي منظور
خاطر نرود جايي  . . .


سعدي


سرگردان...

۴۰۶ بازديد


اين كه دل‌تنگ توام اقرار مي‌خواهد مگر ؟

اين كه از من دل‌خوري انكار مي‌خواهد مگر ؟

وقت دل كندن به فكر باز پيوستن مباش

دل بريدن وعده‌ي ديدار مي‌خواهد مگر ؟

عقل اگر غيرت كند يك بار عاشق مي‌‌شويم

اشتباه ناگهان تكرار مي‌خواهد مگر ؟

من چرا رسوا شوم، يك شهر مشتاق تواند

لشكر عشاق، پرچم‌دار مي‌خواهد مگر ؟

با زبان بي‌زباني بارها گفتي: برو !

من كه دارم مي‌روم! اصرار مي‌خواهد مگر ؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد مي‌رود

خانه‌ي ديوانگان ديوار مي‌خواهد مگر ؟

 


يا علي گفتيم و عشق آغاز شد...

۴۱۶ بازديد


اي نامت از دل و زبان جاري
عطر پاك نفست، سبز و رها، از آسمان جاري
روح يادت همه شب، در دل ما، چو كهكشان جاري
با يادت اي بهشت من؛ آتش دوزخ كجاست؟!
عشق تو در سرشت من، با دل و جان آشناست
چگونه فريادت نزنم؟!
چرا دم از يادت نزنم؟!
در اوج تنهايي
 اگر زمين ويرانه شود
جهان همه بيگانه شود
تويي كه با مايي...

ترانه: قيصر امين پور
خواننده: عليرضا افتخاري
آهنگساز: عباس خوشدل

دانلود آهنگ (+)


سراپا اگر زرد وپژمرده ايم..ولي دل به پاييز نسپرده ايم!

۴۰۵ بازديد


اپكاش هواي يادهاي آمدن‌ات
خالي از پيش‌بيني ديروقت رفتن بود
تا تمام تابستان را منتظر پاييز نمي‌مانديم

حالا نمي‌دانم دزدانه به كدام ستاره‌ي دنباله دار وعده داده‌اي
اما از قرار من اگر مي‌پرسي
با تمام احتمالات سرزده‌ي اين روزها
آمدن‌ات هم شعر است
نيامدن‌ات هم!

دعايت مي‌كنم علاقه‌ي معصوم


..

سيروس جمالي

موسيقي جديد بلاگ (+) پاييز، اثر انتونيو ويوالدي(از ميان آلبوم بهار،تابستان، پاييزوزمستان) براي شنيدن


در نبود تو، كارم به گلدوزي كشيده...‏

۳۴۲ بازديد

پاييز؛
گوشه ي دستمالم
برگ سبز ي دوختــم
بهار؛
صداي گنجشكان را
زمستان؛
نقش پنجره را دوختم
تابستان؛
صداي دريا را
در اين اتاقِ بي دريچه
بي بهار
بي تو

        

قدسي قاضي نور
از "مثل يك حباب آبي"