شعر

شعر

شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين

۱,۱۷۰ بازديد

 

شيعيان ديگر هواي كربلا دارد حسين
 روي دل با كاروان كربلا دارد حسين

از حريم كعبه جدش به اشكي شست چشم
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين

مي برد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
 بيش از اينها حرمت كوي منا دارد حسين…

بس كه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
 كس نمي داند عروسي يا عزا دارد حسين

رخت ديباي حرم چون گل به تاراجش برند
 تا به جايي كه كفن از بوريا دارد حسين

بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب
 ورنه اين بي حرمتي ها كي روا دارد حسين؟

سروران پروانگان شمع رخسارش ولي
 چون سحر روشن كه سر از تن جدا دارد حسين

سر به قاچ زين نهاده راه پيماي عراق
 مي نمايد خود كه عهدي با خدا دارد حسين

او وفاي عهد را با سر كند سودا ولي
 خون به دل از كوفيان بي وفا دارد حسين

دشمنانش بي امان و دوستانش بي وفا
 با كدامين سر كند؟ مشكل دوتا دارد حسين

سيرت آل علي(ع) با سرنوشت كربلاست
 هر زمان از ما يكي صورت نما دارد حسين

آب خود با دشمنان تشنه قسمت مي كند
 عزت و آزادگي بين تا كجا دارد حسين

دشمنش هم آب مي بندد به روي اهل بيت
 داوري بين با چه قوم بي حيا دارد حسين

ساز عشق است و به دل هر زخم پيكان زخمه اي
 گوش كن عالم پر از شور و نوا دارد حسين

دست آخر كز همه بيگانه شد ديدم هنوز
 با دم خنجر نگاهي آشنا دارد حسين

شمر گويد: گوش كردم تا چه خواهد از خداي
 جاي نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين

اشك خونين گو بيا بنشين به چشم «شهريار»
 كاندر اين گوشه عزايي بي ريا دارد حسين

استاد شهريار


ترسيم عشق

۳۱۷ بازديد

گفتمش بر روي كاغذ عشق را تصوير كن

در بيابان بلا تصويري از سقا كشيد




ناشناس


خورشيد فلك مرتبه را روي زمين يافت...

۳۶۷ بازديد
آن كشته كه بردند به يغما كفن‏ش را
تير از پي تير آمد و پوشاند تن‏ش را

خون از مژه مي‏ريخت به تشييع غريب‏ش
آن نيزه كه مي‏بُرد سر بي بدن‏ش را

پيراهني از نيزه و شمشير به تن كرد
با خار عوض كرد گل پيرهن‏ش را

زيباتر ازين چيست كه پروانه بسوزد؟!
شمعي به طواف آمده پرپر زدنش را

فاضل نظري


زبان حال...

۳۷۹ بازديد

باور نكن تنهاييت را

من در تو پنهانم تو در من

ازمن به من نزديكتر تو

ازتو به تو نزديكتر من
 
باور نكن تنهاييت را

تا يك دل و يك درد داري

تا در عبور از كوچه ي عشق

بر دوش هم سر مي گذاري

دل تاب تنهايي ندارد

باور نكن تنهاييت را

هرجاي اي دنيا كه باشي

من با توئم تنهاي تنها
 
من با توئم هر جا كه هستي

حتي اگر با هم نباشيم

حتي اگر يك لحظه يك روز

با هم در اين عالم نباشيم
 
حتي اگر يك لحظه يك روز

با هم در اين عالم نباشيم

اين خانه را بگذار و بگذر

با من بيا تا كعبه ي دل

باور نكن تنهاييت را

من با توئم منزل به منزل

ترانه سرا: اهورا ايمان

از البوم بي واژه محمد اصفهاني
براي شنيدن (+)

* اين روزها همه چيزرا، از زبان حال زينب (س) ميشنوم!


فنجان ِ چاي

۳۰۶ بازديد

چاي دم كن...

خسته ام از تلخي نسكافه ها

چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است

حامد عسكري


از كودكي...‏

۴۲۷ بازديد
خاطرم نيست كه از كي به تو عاشق شده‌ام
به تو عاشق شده فارغ ز خلايق شده‌ام

پسر و دختر در محضر عشق است عزيز
كه شود خادم مولا، چه غلام و چه كنيز

پدرم گفت كه ميلاد تو در ياد من است
مژده دادند كه نوزاد شما سينه‌زن است

خاطرم هست كه دادند مرا آب حيات
باز شد كام من از تربت و از آب فرات

نه من از روز ولادت شده‌ام مرده‌ي تو
دلم از روز ازل بود گره‌خورده‌ي تو

خاطرم هست به گوشم چو اذان مي‌گفتند
دين من حب شما بود، از آن مي‌گفتند

شير مادر كه به جانم غم تو ريخته بود
نمكي داشت كه با اشك درآميخته بود

شهد شير و نمك اشك به جانم چو نشست
دلم از غصه ترك خورد، شنيدم كه شكست

مادرم بود كنيز و پدرم نوكر تو
خانه‌زادم كه شدم عبد علي‌اصغر تو

خاطرم هست كه يك بار محرم كه رسيد
مادرم پيرهن مشكي من را كه بريد

بخيه مي‌زد به لباس من و نشتر به دلش
سر سوزن به لباس من و خنجر به دلش

زير لب گفت فداي تو شوم جان پسر
روي هر بخيه اثر بود ز اشك مادر

روي هر خانه نشاني ز محرم زده بود
به در خانه‌ي ما پرچم ماتم زده بود

مسجد و تكيه، حسينيه‌ي زيبا شده بود
كينه‌ها مرده ولي دوستي احيا شده بود

خاطرم هست گُل گريه به باغ جگرم
خاطرم هست كشيدم گِل ماتم به سرم

خاطرم هست دم و سينه و زنجير و علم
چايي تازه‌دم پيرزني با قد خم

سينه‌سرخم كه براي تو شدم سينه‌سياه
دولت عشق گرفتم ز تو با نيم‌نگاه

خاطرم هست پدر رنگ تنم را چون ديد
آفرين گفت و كبودي تنم را بوسيد

گفت اي تشنه كه از خون كفنت سرخ شده
سينه‌ي برگ گل سينه‌زنت سرخ شده

لقمه‌ي پاك پدر از نمك خوان تو بود
شير مادر همه از چشمه‌ي احسان تو بود

من كه با رزق تو از كودكي‌ام پير شدم
بي‌سبب نيست كه اين‌گونه نمك‌گير شدم

والدينم ز تو اميد دعايي دارند
كه غلامان تو هم شيربهايي دارند

سينه‌زن‌هاي همان دوره همه مرد شدند
مبتلاي تو و عشق تو و بي‌درد شدند

طمع شهد شهادت نفسي داد به ما
نفس گرم ولايت نفسي داد به ما

فديه شد هديه‌ي شيدايي مادرهامان
رجز بدرقه لالايي مادرهامان

كه اگر سر بنهي در قدم روح‌الله
شير من باد حلالت، پسرم بسم‌الله

شير مادر چه اثرها كه ندارد، ديديم
رهبر ما چه پسرها كه ندارد، ديديم 

هركه مانده‌ست و مخالف به امامش باشد
هرچه خورده‌ست از اين سفره حرامش باشد

دوش در عالم رؤياي غم‌انگيز، مرا
بانويي گفت محرم شده، برخيز بيا

گفت برخيز بيا دخترم آواره شده
بي حسينم همه اهل حرم آواره شده

دانلود مداحي


اصلاً حسين، جنس غمش فرق مي‏كند

۳۴۲ بازديد

اصلاً حسين جنس غمش فرق مي‏كند
اين راه عشق، پيچ و خمش فرق مي‏كند

اينجا گدا هميشه طلبكار مي‏شود
اينجا كه آمدي كَرَم‏ش فرق مي‏كند

شاعر شدم براي سرودن برايشان
اين خانواده، محتشمش فرق مي‏كند

“صد مرده زنده مي شود از ذكر يا حسين”
عيساي خانواده، دَم‏ش فرق مي‏كند

از نوع ويژگي دعا زير قبه اش
معلوم مي‏شود حرمش، فرق مي‏كند

تنها نه اينكه جنس غمش، جنس ماتمش
حتي سياهي علمش، فرق مي‏كند

با پاي نيزه روي زمين راه مي‏رود
خورشيد كاروان؛ قدمش فرق مي‏كند

من از حسينُ منّيِ پيغمبر خدا
فهميده ام حسين همش فرق مي‏كند

علي زمانيان


گريه كن گلاب افشان، گل به خاك ميافتد...‏

۴۱۲ بازديد

خيز و جامه نيلي كن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد
پاي خون دل وا كن، دست موج پيدا كن
رو به سوي دريا كن، ساحلي فراهم شد

خيز و جامه نيلي كن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد
گريه كن گلاب افشان، گل به خاك ميافتد
باد مهرگان آمد، قامت علي خم شد

نبض جاده بيدار است، بوي خون خورشيد است
كوفه رفتنِ مسلم، گوييا مسلّم شد
ماه خون غباه آمد، جوش اشك و آه آمد
رايت سياه آمد، كربلا مجسّم شد
گريه كن گلاب افشان، گل به خاك مي افتد
باد مهرگان آمد، قامت علي خم شد

هر كه رو به دريا كرد، آبِروي ساحل شد

خنده را ز خاطر برد، آنكه گريه محرم شد
خيز و جامه نيلي كن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد
گريه كن گلاب افشان گل به خاك مي افتد
باد مهرگان آمد قامت علي خم شد

تشنه اضطراب آورد، آب مي شود عباس
تو فرات خيبر شد، مرتضي مصمّم شد
نوبت حسين آمد كه آورد به ميدان رو
نه فلك به جوش آمد، منقلب دو عالم شد
خاك شعله پوش آمد، چرخ در خروش آمد
آسمان به جوش آمد، كشته اسم اعظم شد
بر سر از غم زهرا، خاك مي كند مريم
با مصيبتِ خاتم، تازه داغ عالم شد
خيز و جامه نيلي كن، روزگار ماتم شد
دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد
...

بشنويد با صداي كويتي پور


مسلم ابن عقيل

۴۴۸ بازديد

أقسَمتُ لا اُقتَلُ الّا حُرّا

وَ اِن رَايتُ المَوتَ شيئا نُكرا

اَكرَهُ اَن اُخدَعَ او اُغَرّا

او اَخلِطَ البارِدَ سُخنا مرّا

كلُّ امْرِئ يَوما يُلاقي شَرّا

اَضرِبُكُم و لا اَخافُ ضُرّا



ترجمه:‏

قسم خورده‌ام كه جز با آزادگي و حريت كشته نشوم، اگر چه مرگ را خيلي سخت و دشوار بيابم.  ‏

متنفرم از اينكه مورد خدعه و نيرنگ واقع شده و فريب بخورم، يا اينكه آب سرد و گوارا را با آب گرم و تلخ مخلوط سازم. ‏

 هر انساني روزي با سختي و شرارت مواجه مي‌شود، شما را مي‌زنم و از هيچ آسيبي نمي‌هراسم.  ‏


پ.ن. اين شعري است كه مسلم ابن عقيل هنگامي كه تك و تنها در كوفه ميجنگيد، ميخواند.


عشق تو، پشت جنون محو شده

۱,۱۸۱ بازديد

خون چرا در رگ من زنجير است؟!

زخم من تشنه‌تر از شمشير است

عشق تو پشت جنون، محو شده

هوشياري ست، مگو سهو شده

دِين ديوانه به دين، عشق تو شد

جاده‌ي شك به يقين، عشق تو شد...‏

دكتر افشين يداللهي

پ.ن. تيتراژ پاياني سريال شب دهم با صداي عليرضا قرباني (اينجا)