پابرهنه، تا كجا دويده اي،
كه اين همه
گل شكفته است؟!
كيكاوس ياكيدهبانو و آخرين كولي سايه فروش
* بماند كه روي اين عكس يا اين يكي و حتي اين يكي هم بدم نميومد كه اين شعر بشينه و تو گودر هم رو دومي نشونده بودم و چا ديگه اي رو اولي. كلا شعر خوشگلي ئه :)
موج عشق تو اگر شعله به دلها بكشد
رود را از جگر كوه به دريا بكشدگيسوان تو شبيه است به شب؛ اما نه ،
شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد !
خودشناسي قدم اول عاشق شدن است
واي بر يوسف اگر ناز زليخا بكشد
عقل يكدل شده با عشق، فقط ميترسم
هم به حاشا بكشد، هم به تماشا بكشد
زخمي كينه من ! اين تو و اين سينه من
من خودم خواستهام كار به اينجا بكشد
يكي از ما دو نفر كشته به دست دگري است
واي اگر كار من و عشق به فردا بكشد
پرنده چشمهايت را رها كنبگذار عشق"خانه خراب"مان كند...
صبا ميراسماعيلي
سكوت تنها مختص لبها وگوشها نيست..
براي درك سكوتم
گاهي دستهايم نيز
حرفي دارند
براي نگفتن!
دلنوشته ها...
* بمنظور درخواست دوستان براي استفاده از كدهاي اهنگي كه براي وبلاگ توليد كرده بوديم اين صفحه جداگانه رو ايجاد كرديم ،من بعد كدهاي توليد شده رو اينجا خواهم گذاشت تا دوستان هم استفاده كنند.
پ.ن: اهنگ جديد بلاگ درحال پخش (+) تيتراژ پاياني جدايي نادر از سيمين.
** روش استفاده : كدها رو كپي كرده ودر قسمت تنظيمات بلاگ قرار دهيد.
بهار 90 تهران (اوشان- فشم)
قاصدك! هان، چه خبر آوردي؟
از كجا وز كه خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، اما، اما
گرد بام و در من
بي ثمر ميگردي
انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديّار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار از اين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغي تو، دروغ
كه فريبي تو، فريب
قاصدك! هان، ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام، آي! كجا رفتي؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمي، جايي؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم، خردك شرري هست هنوز؟
قاصدك!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند.
اخوان ثالث
دانلود آلبوم قاصدك اخوان ثالث
دستم بگير
دستم
را تو بگير
التماس
دستم را بپذير
درماني
باش، پيش از آنكه بميرم
آوازي باش پرواز اگر نِه ئي
همدردي باش؛ همراز اگر نِه ئي
آغازي باش تا پايان نپذيرم
گلداني باش، گلزار اگر نِه ئي
دلبندي باش، دلدار اگر نِه ئي
سبزينه باش با فصل بد و پيرم
از بوي تو چون پيراهن تو
آغشته شد جانم با تن تو
آغوشي باش، تا بوي تو بگيرم
لبخندي باش، در روز و شب من
درهم شكست از گريه لب من
باراني باش، بر اين تشنه كويرم
آهنگي باش، در اين خانه بپيچ
پژواكي
باش از بگذشته كه هيچ
آهنگي نيست در نايي كه اسيــرم....
پ.ن: آهنگ ش با صداي فرامرز اصلاني ست كه ميتوانيد از اينجا يا اينجا بگيريد و بشنويد.
شاعرش هم خود "فرامرز اصلاني" ست گويا.
اين يكي عكس را هم ببينيد، به نظرم اين هم به شعر مي آمد. اگر ارجحيتي ميبينيد، بفرماييد!
خودم فكر كردم، همين كه آورده ام براي كل شعر مناسب تر است و آني كه لينك داده ام، به اين تكه بيشتر بيايد.
يك روز
شايد
همراه پرواز پرستوي عاشقي
واژه لبخند به سرزمين سوخته من بازگردد.
اميد، كوبه در را بفشارد
و سپيدي جاي تمامي اين سياهي را پركند...
پروانه فروهر
دستانم
بوي گل ميداد
مرا به جرم چيدن گل،
محاكمه كردند
اما هيچكس گمان نكرد
شايد گلي كاشته باشم...
سينا به منش