دستم بگير
دستم
را تو بگير
التماس
دستم را بپذير
درماني
باش، پيش از آنكه بميرم
آوازي باش پرواز اگر نِه ئي
همدردي باش؛ همراز اگر نِه ئي
آغازي باش تا پايان نپذيرم
گلداني باش، گلزار اگر نِه ئي
دلبندي باش، دلدار اگر نِه ئي
سبزينه باش با فصل بد و پيرم
از بوي تو چون پيراهن تو
آغشته شد جانم با تن تو
آغوشي باش، تا بوي تو بگيرم
لبخندي باش، در روز و شب من
درهم شكست از گريه لب من
باراني باش، بر اين تشنه كويرم
آهنگي باش، در اين خانه بپيچ
پژواكي
باش از بگذشته كه هيچ
آهنگي نيست در نايي كه اسيــرم....
پ.ن: آهنگ ش با صداي فرامرز اصلاني ست كه ميتوانيد از اينجا يا اينجا بگيريد و بشنويد.
شاعرش هم خود "فرامرز اصلاني" ست گويا.
اين يكي عكس را هم ببينيد، به نظرم اين هم به شعر مي آمد. اگر ارجحيتي ميبينيد، بفرماييد!
خودم فكر كردم، همين كه آورده ام براي كل شعر مناسب تر است و آني كه لينك داده ام، به اين تكه بيشتر بيايد.