تا
كه دنيا آمدي، دنيا سر و سامان گرفت
نه فقط دنيا كه مافيها سر و سامان گرفت
آمدي
و مدعي هاي دروغين جا زدند
قصه پيغمبري يكجا سر و سامان گرفت
هم
نبي و هم امام و هم رسولِ مُرسلي
از شما آدم الي عيسي سر و سامان گرفت
آمدي
افسانه ها رنگ تحقق يافتند
عشق مجنون ، جذبه ليلا سر و سامان گرفت
آمدي
حرف از شهود و عالم معنا زدي
وحدت پيدا و ناپيدا سر و سامان گرفت
درزمان
جاهليت صحبت از معراج شد
«قابَ
قَوسَين اَو اَدني» سر و سامان گرفت
اي
مدال افتخارت «لَعَلي خُلُقٍ عَظيم»
آمدي آيات « كَرَّمنا » سر و سامان گرفت
«انَّ اَكرَمَكُم
عِندَاللهِ اَتقكُم» به لب
اختلاف خادم و مولا سر و سامان گرفت
جاي
الّا من و الّا تو ، الّا الله شد
در قواعد ، حرف استثنا سر و سامان گرفت
آن
مدينه فاضله كه آرزوي انبياست
با شما آقا چه رعدآسا سر و سامان گرفت
نه
نه رعدآسا كه خون دل به پايش ريختي
تا نهال نورس و نوپا سر و سامان گرفت
سوختي
، تا كه بسازي امت اسلام را
«باخِعٌ
لِنَفسِكَ» اما سر و سامان گرفت
يك
« حسينٌ مِنّي » ات آنطور جريان ساز شد
نهضت خونين عاشورا سر و سامان گرفت
«يا اَبَالقاسِم
تَوَجَّهنا تَوَسَّلنا بِكَ»
آنقدر گفتيم كار ما سر و سامان گرفت
سيدمصطفي مهدجو
* شعرش خيلي خوب بود، دلم نيامد كاملش را در صفحه اصلي نياورم.
* براي هفدهم ربيع الاول، ميلاد فخر عالم و آدم، رسول اكرم صل الله عليه و آله...
* نفيسه مرشدزاده يادداشتي دارد كه خواندني ست، به سان داستان كوتاه... از آن خُلق عظيم...