مي شود بي تو از اين شهر، سفر كردن و رفتن...

۶۴۳ بازديد


چمدانت را كه به دست مي گيري

چيزي در من از دست مي رود

باور كردني نيست

كه چگونه

حجم اينهمه خاطره

در چمدان كوچكت جا مي شود !

فرياد مي زنم اگر

اين بغض لعنتي امانم دهد !

امان نمي دهد

پس آهسته زير لب مي گويم:

"مراقب خاطره هايمان باش ..."


*دل نوشت: او مي رود دامن‌كشان... من زهر ِ تنهايي چشان...
*دل نوشت: راهش را هم تقسيم كرد... رفتنش به من رسيد، رسيدنش به ديگري...


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد