باران نگاه

۷,۷۳۷ بازديد

 تا تو نگاه مي كني، كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو، اين چه نگاه كردن است؟

 شب همه بي تو كار من، شكوه به ماه كردن است
روز ستاره تا سحر، تيره به آه كردن است

متن خبر كه يك قلم، بي تو سياه شد جهان
حاشيه رفتنم دگر، نامه سياه كردن است

چون تو نه در مقابلي، عكس تو پيش رو نهم
اين هم از آب و آينه، خواهش ماه كردن است

اي گل نازنين من، تا تو نگاه مي كني
لطف بهار عارفان، در تو نگاه كردن است

لوح خدانمايي و آينۀ تمام قد
بهتر از اين چه تكيه بر، منصب و جاه كردن است؟

ماه عبادت است و من با لب روزه دار از اين
قول و غزل نوشتنم، بيم گناه كردن است

ليك چراغ ذوق هم اينهمه كشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه كردن است

من همه اشتباه خود جلوه دهم كه آدمي
از دم مهد تا لحد، در اشتباه كردن است

غفلت كائنات را، جنبش سايه ها همه
سجده به كاخ كبريا، خواه نخواه كردن است

از غم خود بپرس كو با دل ما چه مي كند؟
اين هم اگرچه شكوۀ شحنه به شاه كردن است

عهد تو ‘سايه’ و ‘صبا’ گو بشكن كه راه من
رو به حريم كعبۀ ‘لطف اله’ كردن است

گاه به گاه پرسشي كن كه زكات زندگي
پرسش حال دوستان، گاه به گاه كردن است

بوسۀ تو به كام من، كوهنورد تشنه را
كوزۀ آب زندگي؛ توشۀ راه كردن است

خود برسان به شهريار، اي كه در اين محيط غم
بي تو نفس كشيدنم، عمر تباه كردن است

شهريار


* شايد تصوير در يك نگاه آدم را ياد حيراني و سرگرداني بياندازد، اما ميشود جور ديگر هم ديد. مثلا روي واضح ترين نگاه تصوير (در نيمه چپ تصوير) دقت كنيد و بشويد مخاطب آن نگاه. به ذهن آمدن اين بيت بعيد نيست. يا مثلا ميشود بيت ديگر شعر را خواند كه:

چون تو نه در مقابلي، عكس تو پيش رو نهم
اين هم از آب و آينه، خواهش ماه كردن است

يا مثل باباطاهر و همچنان از نگاه مخاطبي، خواند: "به هرسو بنگرم، روي تو بينم..." :)


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد