به زودى مي‌فهمي اما دير ست...‏

۳۸۱ بازديد

خيلي زود مي‌فهمي
همه‌چيز را در آغوشِ من جا گذاشتي
مثلِ مسافري كه تمامِ زندگي‌اش را
در يك ايستگاهِ بينِ راهي جا مي‌گذارد!

نسرين وثوقى


* نوشته بود: "فكر ميكنى كداممان بيشتر ضرر كرديم؟/ من يا تو؟
             بى خيال.../ بگذار نگويم دلم برايت ميسوزد/ وقتي نخواهي يافت/ كسي را كه چونان من، دوستت بدارد...
"

البته به گمانم يا اعتماد به نفس خيلى بالايى در اينجور گفتن ها هست يا شيوه ايست براى آرام كردن خود...

* شايد حس شاعر اين شعر، از جنس همان اعتماد به نفس باشد... و البته حس مخاطب چنين كلامي هم بايد چيز جالبي باشد..
.

+ ليلا خوب گفته بود كه يعني به خودش مطمئنه، چيزي كه من تعبير به اعتماد به نفس كردم!
اشاره كرده كه؛ مثل اينكه ميگن:"تو هر رابطه اي چنان باش كه اگر تمام شد با افتخار بگويي؛ مرا از دست داد"


+ اين مصرع سعدي هم دوست داشتم به جاي عنوان: ببين كه از كه بريدي و با كه پيوستي...
+اين شعر مژگان عباسلو هم مرتبطه.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد