یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۹ ۳۷۲ بازديد
مشت مي كوبم بر در
پنجه مي سايم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم
اي
با شما هستم
اين درها را باز كنيد
من به دنبال فضايي مي گردم
لب بامي،
سر كوهي، دل صحرايي
كه در آنجا نفسي تازه كنم
آه؛
مي خواهم فرياد بلندي بكشم
كه صدايم به شما هم برسد
من به فرياد همانند كسي
كه نيازي به تنفس دارد
مشت مي كوبد بر در
پنجه مي سايد بر پنجره ها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا بايد اين داد كند
از شما خفته چند
چه كسي مي آيد با من فرياد كند؟
* عنوان، مطابق اين لينك از شعري از اميرخسرو دهلوي ست. و مطابق اين لينك هم در شعري ديگر آمده.