یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۷ ۴۳۴ بازديد
قلبي شكست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره مي زنند... مريضي شفا گرفت
ديدي كه سنگ در دل آيينه آب شد
ديدي كه آب حاجت آيينه را گرفت
خورشيد و آمد و به ضريح تو سجده كرد
اينجا براي صبح خودش روشنا گرفت
پيغمبري رسيد و در اين صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته اي از آسمان رسيد
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زير پرش نهاد و به سمت خدا پريد
تقديم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمي كنار اين همه باور نشست و بعد
عكسي به يادگار از اين صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزديك مي شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد مي روم
جايي كه دل شكست و مريضي شفا گرفت
پ.ن: هفته پيش توفيق شد و رفتيم زيارت امام رئوف. ميخواستم قبل رفتن اين را بگذارم اما فرصت نشد. حالا ميآورم.يك نكته هم كه نميدانستم، اينكه؛ توي محرم و صفر، نقاره نميزنند.ضمناً برگرفته از اين پست است.