بردار به دارم زن...

۴۲۳ بازديد

يك روز به شيدايي
در زلف تو آويزم
خود را چو فرو ريزم
با خاش درآميزم
وگرنه من همان خاكم كه هستم

يك روز سر زلف
بلوندت چينم بهر
دل مسكينم
اينم، جگرم
اينم، اينم
يك روز كه باشم مست
لايعقل و طرد و سست
يك روز ارس گردم
اطراف تو را گردم
كشتي شوم جاري
از خاك برآرم تو
بر آب نشانم تو

دور از همه بيزاري
درياي خزر گردم (هي)
خواهي تو اگر جونم
محصول هنر گردم
خواهي تو اگر جونم
يك روز بصر گردم
يك روز نظر گردم
پانصد سر سر در گم
اي واي اي واي اي واآآي
حبل المتين گيست
جمعا به تو آويزيم
لاتفرقوا و اعتصموا
لاتفرقوا و اعتصموا
و اعتصموا به حبل الله جميعا و لا تفرقوا...

يك روز به شيدايي
در زلف تو آويزم
يك روز دو چشمم خيس
يك روز دلم چون گيس
آشفته و ريساريس
بردار دگر بردار
بردار به دارم زن
از روي پل فرديس

درياي خزر گردم
خواهي تو اگر جونم
صد سينه سپر گردم
خواهي تو اگر جونم
يك روز بصر گردم
يك روز نظر گردم
پانصد سر سر در گم
اي واي اي واي اي واي

اي درد تو ام درمان
درد سر ناكامي
اي ياد توام مونس
در گوشه تنهايي
وي خاطره‌ات پونز
نوك تيز ته كف كفشم
اين سندل رسوايي
اين سندل رسوايي
گرگي تو و ميشم من
جمعا به تو آويزيم
آب از تو سريشم من
جمعا به تو آويزيم
اوگزاز و ديازپامي
جر زلفت آرامي
چون زلف تو نآرامم
رسوا و پريشم من
سشوار سشوار سشوار

درياي خرز گردم
خواهي تو اگر جونم
صد سينه سپر گردم
خواهي تو اگر جونم
محصول هنر گردم
خواهي تو اگر جونم
يك روز بصر گردم
يك روز نظر گردم
پانصد سر سر در گم
اي واي اي واي اي واي اي واي


از اينجا با صداي محسن نامجو بشنويد.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد