یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۷ ۳۶۹ بازديد
من گريه ميكنم كه تماشا كني مرا
مانند طفل گمشده پيدا كني مرا
حَجت قبول دلبر احرام بسته ام
اي كاش در دعايِ خودت جا كني مرا
با گريه كردن اين دلِ من زنده مي شود
دلمرده آمدم كه تو احيا كني مرا
اسباب زحمتِ تو شده اين گدا ، ولي
هرگز مباد از سر خود وا كني مرا
اي كاش امشبي كه تو راهيِ مشعري
همراه خويش راهي صحرا كني مرا...
تو سفره دارِگريه ماه مُحَرمي
چشمي پُر اشك مي شود اعطا كني مرا ؟
آقا قسم به چادر خاكي مادرت
خواهم شريك گريه ي زهرا كني مرا
آيا شود كه مثلِ شهيدان دمِ وصال
با رويِ غرق خون شده زيبا كني مرا
بيت الحرام سينه زنان خاك كربلاست
دارم اميد مُحرِم آنجا كني مرا
همراه خويش زائر شش گوشه ام كني
مسند نشين عرشِ مُعلا كني مرا
اي روضه خوان تنگ غروب مِنا بيا
پرچم به دوشِ ماتمِ كرب و بلا بيا
قاسم نعمتي
* انتخاب شعر و تصوير از اينجا