یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۷ ۳۷۵ بازديد
موجيم و وصل ما، از خود بريدن است
ساحل بهانه اي است، رفتن رسيدن است
تا شعله در سريم، پروانه اخگريم
شمعيم و اشك
ما،در خود چكيدن است
ما مرغ بي پريم، از فوج ديگريم
پرواز بال ما،
در خون تپيدن است
پر مي كشيم و بال، بر پرده ي خيال
اعجاز ذوق ما،
در پر كشيدن است
ما هيچ نيستيم، جز سايه اي ز خويش
آيين آينه ،
خود را نديدن است
گفتي مرا بخوان، خوانديم و خامشي
پاسخ همين تو
را، تنها شنيدن است
بي درد و بي غم است، چيدن رسيده را
خاميم و درد
ما، از كال چيدن است
قيصر امين پور