غربت ِ اساطيري....

۳۴۶ بازديد
    شبيه باد هميشه غريب و بي‌وطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است


كتاب قصه پر از شرح بي‌وفايي اوست
اگرچه او همه‌ي عمر فكر ما شدن است

چه فرق مي‌كند عذرا و ليلي و شيرين؟
كه او حكايت يك روح در هزار تن است

قرار نيست معماي مبهمي باشد
كمي شبيه شما و كمي شبيه من است


كسي كه كار جهان لنگ مي‌زند بي او
فرشته نيست، پري نيست، حور نيست، زن است!  

مژگان عباسلو
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد