یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۵   ۴۰۹ بازديد  
                از هيچ
پرت ميشوم اينجا
و دانهات را باد
از هيچ كجاي بالادست
رها ميكند روي دامن امنم
تو ريشه ميزني در من 
سبز ميشوي
و روي كتفهاي تو لانه ميسازم 
براي روز مبادا 
براي گريههاي طولاني 
براي لحظههاي كوتاهي
كه با تو قهر خواهم كرد
و بعد از آشتي
زمين دوباره همان گلولهي آبيست
كه رها مانده در بلندي اعماق
چقدر زير پايمان خاليست
و آسمان
چقدر خاليتر
رويا زرين
hhhh