ريشه بدوان در من....

۴۰۵ بازديد

از هيچ
پرت مي‌شوم اينجا
و دانه‌ات را باد
از هيچ كجاي بالا‌دست
رها مي‌كند روي دامن امنم
تو ريشه مي‌زني در من
سبز مي‌شوي
و روي كتف‌هاي تو لانه مي‌سازم
براي روز مبادا
براي گريه‌هاي طولاني
براي لحظه‌هاي كوتاهي
كه با تو قهر خواهم كرد

و بعد از آشتي
زمين دوباره همان گلوله‌ي آبي‌ست
كه رها مانده در بلندي اعماق
چقدر زير پايمان خالي‌ست
و آسمان
چقدر خالي‌تر


رويا زرين


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد