یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۵ ۳۴۹ بازديد
حال آشفته من
دفتر شعر من استو پريشاني من
همه فكر من است
*
آه ! من آه شدم
آه! من دود شدم
بودم اما چه دريغ!
زود نابود شدم
*
آه! افسوس ، افسوس
مي روم رو به شكست
گم شدم من لب آب
گم شدم پاي درخت
*
متلاشي شده ام
زير رگبار بهار
لانه دارد به دلم
چلچله هاي بهار
*
حسّ ويرانگر باد
جنسش از سنگ شده
نفسم مي گيرد
و دلم تنگ شده
*
روي لب هاي من است
واژه هايي مرطوب
قفس دلخوشي ام
رنگ يك ناله خوب
*
كودكي ها چه شده است؟
و الفباي شلوغ
چه كسي گفته به من
اولين حرف دروغ!
*
و دبستان چه شده است
ساعت درس و كتاب
خط كش زاويه دار
روي انبوه حساب
*
مهربان بود معّلم كه نوشت
روي آن تخته سياه
آب ، بابا ، نان داد
و به من كرد نگاه
*
زنگ تفريح چه شد
شوق آموزش يك حرف جديد
كفش هايي قرمز
و لباس شب عيد
*
اولين دوست كه بود
اولين حرف چه گفت
اولين بار كجا
گل انديشه شكفت
*
زير باران بودم
كه برافراشته شد
پرچم خوب سه رنگ
اولين پاييز مدرسه بود
دنگ... دنگ...!
دنگ...دنگ...!
*
چه كسي گفت به من
دختر خوب و زرنگ
اولين بار چه كس يادم داد
كه بنويسم مرگ
*
اولين بيست كه در دفتر من جاي گرفت
اولين روز قشنگ
اولين دانه كه خود كاشته ام
اولين شاخه و برگ
*
اولين خنده كجاست
اولين گريه چه شد
اولين قهر چه بود
اولين هديه چه شد
*
كاش كودك بودم
بازي و شور و نشاط
خواب تعطيلي من
رفته آن سوي حياط