یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۵ ۱,۱۹۳ بازديد
درس معلم ار بود؛ زمزمه ي محبتي
جمعه به مكتب آوَرَد، طفلِ گريزپاي را
* عنوان برگرفته از شعري ست كه آهنگِ سرودش در ذهنم است و كلاس چهارم، روز معلم، روي كاغذي يادداشت كرده بودم و بين آن همه كادوهاي بچه ها، گذاشتم روي ميز معلم، بي هيچ نام و نشاني. فرداي آن روز كه معلم مان از كادوها تشكر ميكرد، از آن كاغذ شعرِ بي نشانِ من هم ياد كرد...
* اين پست به مناسبت روز معلم آورده شد، تقديم به همه معلم هاي دور و بر و دوستانم :)
* متأسفانه تصويري بهتر از اين، براي اينكه حس شعر رو درست منتقل نيافتم. + اما اين پيشنهاد خوبيست، نه؟
* اين شعر مصداقِ خودِ خودِ من است، بس كه معلم هايم برايم مهم بودند و اگر دوستشان داشتم، درسشان را خوب ميخواندم و اگر نه، بي خيال آن درس... و اين هنوز هم با من است...
* قبل تر ها، اينجا مطلبي نوشته بودم به مناسبت روز معلم، تقديم به مادرم كه معلم زندگي و مدرسه ام بود.اينجا هم براي روز معلم نوشته بودم و از معلم هايم تا آن موقع هم يادي كرده بودم.