مگذار، كه دستان من آن اعتمادي كه به دستان تو دارد به فراموشيها بسپارد.

۴۰۱ بازديد

سينه ام آينه ايست،
با غباري از غم.
تو به لبخندي از اين اينه بزداي غبار.
آشيان تهي دست مرا ،
مرغ دستان تو پر مي سازند.
آه مگذار، كه دستان من آن
اعتمادي كه به دستان تو دارد به فراموشيها بسپارد.
................

حميد مصدق

پ ن: به نظرمن حالتي كه دست ها به سمت خورشيده تمنايي داره كه به مگذار شعرش مي اومد



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد