یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۴ ۴۲۸ بازديد
شادي به ظاهر ، منتهي از درد لبريزي
ارديبهشتي هم كه باشي اهل ِ پاييزي
وقتي نگاهم مي كني از عمق ِ تنهايي
داري نمك بر زخم يك ديوانه مي ريزي
درمانده ام درمان ِ دردت را نمي دانم
شرمنده ام قابل ندارم چيز ِ ناچيزي
اي كاش لختي چوب ِ رخت ِ خلوتت باشم
تنهايي ات را روي دوش من بياويزي
"من" سيصد و سالي است در چشمان تو گم شد
شايد از اين خواب هزاران ساله برخيزي
اما تو خوابت برده و حتي درون خواب
هر وقت مي بينم تورا با غم گلاويزي
دنيا به كام هيچ كس شيرين نخواهد ماند
اي بيستون بي شك تو هم يك روز مي ريزي
ناف تو را با درد از روز ازل بستند
ارديبهشتي هم كه باشي اهل پاييزي
"سيدايمان سيدآقايي"