یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۴ ۳۵۲ بازديد
من بهارم،
تو زمين ... من زمينم، تو درخت
من درختم، تو بهار ... من درختم، تو بهار
ناز انگشتاي بارون تو باغم ميكنه
ميون جنگلا طاقم ميكنه
/**/
تو بزرگي
مثل شب، اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگي مثل شب
خود مهتابي تو اصلاً، خود مهتــاب
مثل شب، گود و بزرگي مثل شـب
اگه روزم كه بياد
تو تميزي، مثل شبنم، مثل صبح
تو مثل
مخمل ابري، مثل بوي علفي
مثل اون ململ مه نازكي،
اون ململ مه
كه رو عطر علفا
هاج و واج مونده مردد
ميون موندن و رفتــن
ميون مرگ و حيــات
مثل برفايي
تو
اگه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه
تو همون قلۀ مغرور و بلندي
كه به ابراي سياهي و به بادهاي بدي ميخنـ ـدي
احمد شاملو براي شنيدن
* آهنگ خونده شده رو شعر و كل شعر رو دوست دارم (البته اين شعر از روي آهنگه و احتمالا با شعر اصلي كمي فرق داره).
كلا حس خوبي داره برام.
غير اينكه خاطره داره برام. من رو ميبره به سالهاي 77-78. اولين بارهايي كه از تي وي چنين آهنگايي شنيديم. خوب يادمه كه يه شب كه تي وي همينجور و طبق معمول براي خودش روشن بود و هركس به كار خودش. مامان داشت تلفن حرف ميزد. حتي يادمه با كي. يهو تي وي يه آهنگ گذاشت كه گوش هام تيز شد. داداش بزرگه رو صدا كردم، گفتم: بيا، داريوش داره ميخونه... ميدونستم بعيده اما خب خيلي شبيه بود، خصوص تو اون چندثانيه اول خيلي شك برانگيز بود... گفتم شايد اتفاق خاصي افتاده. حتي داداشم هم شك كرد. به مامان گفتيم تلفن رو ول كن بيا گوش كن. مامان كه شنيد، به پشت خطي گفت بزن تي وي و بشنو! خلاصه اوضاع خنده و جالبي بود. بعدتر فهميديم خشايار اعتمادي بود خواننده ش.
هواي خوب بهاري امروز و نم بارون ش، سبب زمزمه ش تو ذهنم شد.