یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۴ ۳۶۳ بازديد
من كه در تنگ براي تو تماشا دارم
با چه رويي بنويسم غم دريا دارم؟
دل پر از شوق رهايي است، ولي ممكن نيست
به زبان آورم آن را كه تمنا دارم
چيستم؟! خاطره ي زخم فراموش شده
لب اگر باز كنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتي ام هست، ولي
سنگ را با چه زباني به سخن وادارم؟
چيزي از عمر نمانده ست، ولي مي خواهم
خانه اي را كه فروريخته برپا دارم