يادم كن، گاهي...‏

۳۷۳ بازديد

بس كه جفا ز خار و گل ديد دل رميده‌ام
همچو نسيم از اين چمن، پاي برون كشيده‌ام

شمع طرب ز بخت ما، آتش خانه‌سوز شد
گشت بلاي جان من، عشق به جان خريده‌ام

حاصل دور زندگي، صحبت آشنا بود
تا تو ز من بريده‌اي، من ز جهان بريده‌ام

تا به كنار بوديَم ،بود به جا قرار دل
رفتي و رفت راحت از خاطر آرميده‌ام

تا تو مراد من دهي، كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده‌ام

چون به بهار سر كند، لاله ز خاك من برون
اي گل تازه ياد كن، از دل داغ ديده‌ام

يا ز ره وفا بيا، يا ز دل رهي برو
سوخت در انتظار تو، جان به لب رسيده‌ام

رهي معيري


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد