یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۳ ۳۵۳ بازديد
من: من ميخوام برگردم به كودكي!
نازي: نميشه! كفشِ برگشت برامون كوچيكه!
من: پابرهنه نميشه برگردم؟
نازي: پلِ برگشت، توان وزن ما رو نداره، برگشتن ممكن نيست!
من: براي گذشتن از ناممكن كي رو بايد ببينيم؟
نازي: رؤيا رو!
من: رؤيا رو كجا زيارت بكنم؟
نازي: در عالم خواب!
من: خواب به چشمام نمي آد!
نازي: بشمار، تا سي بشمار، يك و دو...
* خوب ميگفت كه: از هيچ كار بچگي هام پشيمون نيستم، جز اينكه دوست داشتم بزرگ شم.