یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۳ ۳۲۲ بازديد
گرچه از فاصله ماه به من دورتري
ولي انگار همينجا و همين دور و بري
ماه مي تابد و انگار تويي مي خندي
باد مي آيد و
انگار تويي مي گذري...
شب و روز تو ـ نگفتي ـ كه چه سان مي گذرد
مي شود روز و شب اينجا كه به كندي سپري
گرچه آنجا كمي از فصل زمستان باقي ست
و هنوز از يخ و برفاب ولنجك اثري
باز بگذار در و پنجره ها را امشب
باد مي آيد و مي آورد از من خبري
خبري تازه كه نه يك خبر سوخته را
باد مي آورد از فاصله دور تري
خبر اينقدر قديمي ست كه هر پير زني
خبر اينقدر بديهي ست كه هر كور و كري
مي تواند كه به ياد آورد و بشنودش
تو كه خود فاعل و مفعول و نهاد خبري