آواز بيگانه...

۳۰۸ بازديد



اينجا دگر بيگانه اي

آواز مي خواند
گاهي كه گاهي نيست
خاموش مي ماند
و باز مي خواند
او مي سرايد
در حضور شب
به رنگ جويبار باغ
خونبرگ گل ها را
كه مي بالند فردا
از شهادتگاه عاشق ها
او مي سرايد
در تمام روز چون من
غربت يك قدس مهجور الاهي را
در روشنا برگ شقايق ها
او مي ستايد عشق را
در روزگار قلب مصنوعي
او مي ستايد صبح را
در قعر شب با لهجه ي خورشيد
در قرن بي ايمان
او مي ستايد كلبه هاي ساده ي ده را
در روزگار آهن وسيمان
او مي ستايد لاله عباسي و
شبدر را شقايق را
با گونه شان پر شرم
در ازدحام كاغذين گل هاي بي شرمي
كه مي ميرند
اگر ابري ببارد نرم
اينجا چنين بيگانه اي
آواز مي خواند
گاهي
خاموش مي ماند
و باز مي خواند
و باز مي خواند

 

شفيعي كدكني


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد