یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۳ ۳۵۲ بازديد
من آن موجم كه آرامش ندارم
به آساني سر سازش ندارم
هميشه در گريز و در گذارم
نميمانم به يك جا، بي قرارم...
سفر يعني من و گستاخي من
هميشه رفتن و هرگز نماندن
هزاران ساحل و ناديده ديدن
به پرسش هاي بي پاسخ رسيدن
من از تبار دريا از نسل چشمه سارم
رها تر از رهايي حصار بي حصارم
ساحل حصار من نيست
پايان كار من نيست
همدرد و يار من نيست
كسي كه يار من نيست در انتظار من نيست
صداي زنده بودن در خروشم
به ساحل چون مي يايم خموشم
به هنگامي كه دنيا فكر ما نيست
براي مرگ هم در خانه جا نيست
اگر خاموش بشينم روا نيست
دل از دريا بريدن كار ما نيست
من از تبار دريا از نسل چشمه سارم
رها تر از رهايي حصار بي حصارم
** به نظرم تصوير به شدت به شعر فاضل نظري هم مي آمد، همانكه ميگويد:
اي موج پر از شور كه بر سنگ سرت خورد/ برخيز، فداي سرت، انگار نه انگار
منتهي قبل تر آورده بودمش.
*** پانزده بهمن تولد داريوش هست، واقعيت اينه كه خيلي از صداش و آهنگ هاش خاطره دارم، و اينكه بعضي شعرهايي هم كه خونده خيلي دوست دارم، براي همين دوست داشتم كه تو روز تولدش، يكي از آهنگ هايي كه خونده رو بيارم اينجا و قرعه به اين آهنگ افتاد.