بعد از تو ما به هم خيانت كرديم
بعد از تو ما تمام يادگاري ها را
با تكه هاي سرب ، و با قطره هاي منفجر شده ي خون
از گيجگاه هاي گچ گرفته ي ديوارهاي كوچه زدوديم .
بعد از تو ما به ميدان ها رفتيم
و داد كشيديم :
" زنده باد ،،، مرده باد "
و در هياهوي ميدان ، براي سكه هاي كوچك آوازه خوان
كه زيركانه به ديدار شهر آمده بودند ، دست زديم.
بعد از تو ما كه قاتل يكديگر بوديم
براي عشق قضاوت كرديم
و همچنان كه قلب هامان
در جيب هايمان نگران بودند
براي سهم عشق قضاوت كرديم .
بعد از تو ما به قبرستان ها رو آورديم
و مرگ ، زير چادر مادربزرگ نفس ميكشيد
و مرگ ، آن درخت تناور بود
كه زنده هاي اينسوي آغاز
به شاخه هاي ملولش دخيل مي بستند
ومرده هاي آن سوي پايان
به ريشه هاي فسفريش چنگ مي زدند
و مرگ روي ان ضريح مقدس نشسته بود
كه در چهار زاويه اش ، ناگهان چهار لاله ي آبي
روشن شدند.
صداي باد مي آيد
صداي باد مي آيد، اي هفت سالگي
برخاستم و آب نوشيدم
و ناگهان به خاطر آوردم
كه كشتزارهاي جوان تو از هجوم ملخ ها چگونه ترسيدند.
چقدر بايد پرداخت
چقدر بايد
براي رشد اين مكعب سيماني پرداخت ؟
ما هرچه را كه بايد
از دست داده باشيم ، از دست داده ايم
ما بي چراغ به راه افتاديم
و ماه ، ماه ، ماده ي مهربان ، هميشه در آنجا بود
در خاطرات كودكانه ي يك پشت بام كاهگلي
و بر فراز كشتزارهاي جواني كه از هجوم ملخ ها مي ترسيدند