یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۲ ۳۸۷ بازديد
هر چه اين احساس را در انزوا پنهان كند
مي تواند از خودش تا كي مرا پنهان كند؟
عشق، قابيل است؛ قابيلي كه سرگردان هنوز
كشته خود را نمي داند كجا پنهان كند!
در خودش، من را فرو خورده ست، مي خواهد چه قدر
ماه را بيهوده پشت ابرها پنهان كند؟!
هرچه فرياد است از چشمان او خواهم شنيد!
هر چه را او سعي دارد بي صدا پنهان كند...
آه!، مردي كه دل از سينه اش بيرون زده ست
حرف هايش را، نگاهش را، چرا پنهان كند؟!!
خسته هرگز نيستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پيدا شوم، باز او مرا پنهان كند...
مي تواند از خودش تا كي مرا پنهان كند؟
عشق، قابيل است؛ قابيلي كه سرگردان هنوز
كشته خود را نمي داند كجا پنهان كند!
در خودش، من را فرو خورده ست، مي خواهد چه قدر
ماه را بيهوده پشت ابرها پنهان كند؟!
هرچه فرياد است از چشمان او خواهم شنيد!
هر چه را او سعي دارد بي صدا پنهان كند...
آه!، مردي كه دل از سينه اش بيرون زده ست
حرف هايش را، نگاهش را، چرا پنهان كند؟!!
خسته هرگز نيستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پيدا شوم، باز او مرا پنهان كند...