شب يلدا

۳۵۴ بازديد



در همين حسرت كه يك شب راكنارت، مانده ام

در همان پس كوچه ها در انتظارت مانده ام

كوچه اما انتهايش بي كسي بن بست اوست

كوچه اي از بي كسي را بيقرارت مانده ام

مثل دردي مبهم از بيدار بودن خسته ام

در بلنداهاي يلدا خسته، زارت مانده ام

در همان يلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق

فال آمد خسته اي از اين كه يارت مانده ام

 فــــــــال تا آمد مرا گفتي كه ديگر،مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام

خوب مي دانم قماري  بيش اين دنيا نـبود

من ولي در حسرت بُردي،خمارت مانده ام

سرد مي آيد به چشم مست من  چشمت و باز

از همين يلدا به عشق آن بهارت مانده ام
صبا آقا جاني


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد