یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۱ ۳۲۴ بازديد
مرا
باد
با برگهايم مي چرخانَد
كولي وار
دور زمين مي گردانَد و مي گردانَد...
حيران و رها؛
سرگردان و آواره؛
من!
پ.ن1: عنوان از من نيست، شعر هم. از همانجا كه لينك داده ام، برداشته ام، اما نه آن طور كه بود، اينطور براي من دلنشين تر بود و حسم براي اين عكس، اينطور بيشتر مي پسنديد. يك بار، همان اوايل هم گفته بودم كه اينجا بنا نيست مرجع شعرها باشد، بناست حسي كه با عكسي همراه ميشود، يا شعري كه در ذهني مي آيد باشد، شايد كه شعر حتي، مستلزم تغيير شود، گريزي نيست و منعي حتي براي اينجا. گفتم كه توضيح دهم. ضمن اين كه با همه ي اين حرف ها، سعي شده، تا حدي امانت حفظ شود، لينك ها داده شوند، و توضيح آورده شود كه چه تغييري بود!
پ.ن2: هيچ آن برگهاي سرگردان در كفِ باد را ديده اي؟!/ آن برگهاي حيران و رها در دستان بادِ پاييزي/ سبك... بي وزن... آواره.../ به هر آن سو كه باد خواهد، كشدشان/ و سرانجامشان.../ فنا.../ چونان من/ در دست بادِ زمان/ اين سو كشان، وان سو كشان/ آخر ز نا افتم؛ خراب...