تو را منتظرم..در اين شهر پاييز!

۴۴۲ بازديد



حرف تكراري من
گريه مال من و توست
عشق آن لحظه پيوندِ
نگاه من و توست
*
گل مصنوعي ندارد عطري
اين حقيقت را گفت
گل سرخ دل من
كه شبانه بشكفت
*
و غريبانه گذشت
از دل اينه ها
عاشقانه تركي خورد و شكست
بي صداي بي صدا
*
آه من خسته شدم
و چنان بيزارم از سراشيبي مرگ

شهر من پاييز است
و درختي بي برگ
*
راهي ميكده ام
پس چه شد آن مي ناب؟
كه مرا مست كند
بكشاند همه هستي من را در خواب
*
از تو مي پرسم باز
من كجا گم شده ام؟
بي هدف خواهم رفت
و چنين محو تماشاي توام
*
نشنيدي تو مگر
گله اي نيست ز بخت
نتوان پيوندي
شيشه اي را كه شكست
*
ايستادم لب آب

كه دلم تازه شود
و شنيدم از باد
عشق بايد كه پر آوازه شود
*
من نمي دانستم
كه سرانجام چه ايد به سرم؟
تو مرا خوب نگر
شايد اين بار ببيني كه تو را منتظرم
...


فريبا شش بلوكي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد