یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۱ ۳۷۲ بازديد
در وسعتِ شب سپيده اي آه كشيد
خورشيدِ به خون تپيده اي آه كشيد
آن لحظه كه زينب به اسارت ميرفت
بر نيزه سر بريده اي آه كشيد
* مصرع آخر شعر را كه ميخوانم، در ذهنم بلند ميخوانند:
سري به نيزه بلند است در برابر زينب/ خدا كند كه نباشد سر برادر زينب... اي واي من... امان از دل زينب...
* عنوان با توجه به يك نوحه قديمي ست كه در شام غريبان با نواي مخصوصي زمزمه ميشود و سوز خاصي دارد:
شام غريبان حسين امشب است... ساربان! ساربان!
اين شتران را تو به تندي مران... ساربان! ساربان!
طفلِ يتيمي ز حسين گم شده... ساربان! ساربان!
قامتِ زينب ز غمش خم شده... ساربان! ساربان!