یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۱ ۳۳۸ بازديد
يوسف، اي گمشده در بي سر
وساماني ها!
اين غزل خواني ها، معركه گرداني
ها
سر بازار شلوغ است، تو
تنها ماندي
همه جمع اند، چه شهري، چه
بياباني ها
چيزي از سوره يوسف به عزيزي نرسيد
بس كه در حق تو
كردند مسلماني ها
همه در دست، ترنجي و از
اين مي رنجي
كه به نام تو گرفتند چه مهماني
ها
خواب ديدم كه زليخايم و
عاشق شده ام
اي كه تعبير تو پايان پريشاني ها
عشق را عاقبت كار
پشيماني نيست
اين چه عشقي است كه آورده پشيماني ها؟
"اين چه شمعي است كه
عالم همه پروانه اوست؟"
اين چه پروانه كه كرده
است پر افشاني ها؟
يوسف گمشده! دنباله اين
قصه كجاست؟
بشنو از ني كه غريب اند نيستاني
ها
بوي پيراهن خونين كسي
مي آيد
اين خبر را برسانيد به كنعاني ها