چه ميشد اگر ساحلي دور بودم...

۳۷۰ بازديد
تو در چشم من همچو موجي
خروشنده و سركش و ناشكيبا
كه هر لحظه ات مي كشاند بسويي
نسيم هزار آرزوي فريبا

تو موجي
تو موجي و درياي حسرت مكانت
پريشان رنگين افقهاي فردا
نگاه مه آلوده ي ديدگانت

تو دائم بخود در ستيزي
تو هرگز نداري سكوني
تو دائم ز خود ميگريزي
تو آن ابر آشفته ي نيلگوني
چه مي شد خدا يا ...




چه ميشد اگر ساحلي دور بودم ؟

شبي با دو بازوي بگشوده خود
ترا مي ربودم ... ترا مي ربودمفروغ فرخزاد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد