یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۵۰ ۳۷۰ بازديد
تو در چشم من همچو موجي
خروشنده و سركش و ناشكيبا
كه هر لحظه ات مي كشاند بسويي
نسيم هزار آرزوي فريبا
تو موجي
تو موجي و درياي حسرت مكانت
پريشان رنگين افقهاي فردا
نگاه مه آلوده ي ديدگانت
تو دائم بخود در ستيزي
تو هرگز نداري سكوني
تو دائم ز خود ميگريزي
تو آن ابر آشفته ي نيلگوني
چه مي شد خدا يا ...
چه ميشد اگر ساحلي دور بودم ؟
شبي با دو بازوي بگشوده خود
ترا مي ربودم ... ترا مي ربودمفروغ فرخزاد
خروشنده و سركش و ناشكيبا
كه هر لحظه ات مي كشاند بسويي
نسيم هزار آرزوي فريبا
تو موجي
تو موجي و درياي حسرت مكانت
پريشان رنگين افقهاي فردا
نگاه مه آلوده ي ديدگانت
تو دائم بخود در ستيزي
تو هرگز نداري سكوني
تو دائم ز خود ميگريزي
تو آن ابر آشفته ي نيلگوني
چه مي شد خدا يا ...
چه ميشد اگر ساحلي دور بودم ؟
شبي با دو بازوي بگشوده خود
ترا مي ربودم ... ترا مي ربودمفروغ فرخزاد