در امتدادِ اين ديوارهاي بلند هميشه دريچه‌اي هست.

۳۲۴ بازديد

در امتدادِ اين ديوارهاي بلند
هميشه دريچه‌اي هست
كه گاه از پُشتِ پلكِ بسته‌ آن

مي‌توان گفت‌وگوي غمگينِ‌ رهگذرانِ باران را شنيد

عطرِ عجيب سوسن و ستاره را بوييد
و بعد با اندكي تحمل
باز به اميدِ روز بزرگِ ترانه و دريا نشست.
مي‌گويند اين راز را
تنها پرندگانِ قفس‌هاي كهنه مي‌فهمند.
در امتدادِ اين دريچه‌هاي بي‌ماه و بي‌اميد
هميشه كسي هست
كه از پشتِ مخفي‌ترين خاطراتِ مگو،
رخسارِ دورِ ستاره و سوسن را به ياد مي‌آورد
چقدر تحملِ اين شبِ پا به جا دشوار است
كاش چراغِ بالاي سَردرِ خانه را درست مي‌كردم...

سيد علي صالحي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد