وقت هايي كه از كنار آن نيمكت ميگذرم...
شعر
فهرست
وقت هايي كه از كنار آن نيمكت ميگذرم...
یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۹
۳۱۰ بازديد
هر وقت
از كنار آن نيمكت ميگذرم
دست هايم را توي جيب هايم فرو ميكنم
لب هايم را به هم ميفشارم
سرم را پايين مياندازم و
خودم براي خودم بغض ميكنم
و سنگ كوچكي اگر آن اطراف بود
شوتش ميكنم
همه ي داستان،
همين
بود!
*
محسن شرو
۰ نظر
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد
آرشيو
آذر ۱۳۹۴
(۳,۳۴۱)
اسفند ۱۳۹۴
(۲)
تازه ترين مطالب
hhhh
ttt
تات
ادبيات جهان محو جمالت شده چون...
دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت
من ز جهان بريده ام!
پيوندها
فرهنگي توريستي
ترفندهاي روزمره
تكنولوژي
سرگرمي و فيلم
خلاصه آمار
مجموع نمایش
۴۶۱,۸۴۲
مجموع بازدید
۳۵۵,۳۶۹
بازدید امروز
۱,۱۹۵
بازدید دیروز
۳۰۵
مجموع مطالب
۳,۳۳۹
مجموع نظرات
۰
افراد آنلاین
۲