یکشنبه ۰۱ آذر ۹۴ | ۱۵:۴۸ ۲۹۲ بازديد
و في صدري لباناتٌ
إذا ضاق لها صدري
نكَتُّ الأرض بالكفِّ
و أبديت لها سرّي
فمَهما تنبتُ الأرضُ
فذاك النّبتُ من بذري
در سينه رازهايي دارم
هر گاه سينه ام از آن ها به تنگ مي آيد
با دست بر زمين مي كوبم
و راز دلم را براي زمين بازگو مي كنم
پس هر گاه زمين گياهي بروياند
آن گياه
راز دل من است....
منتهي الآمال(محدث قمي)/باب دوم/فصل هفتم/در بيان حالات ميثم تمار