پرواز هم ديگر رؤياي اين پرنده نبود

۲۸۶ بازديد

اي پرنده به كجا؟ قدر دگر صبر بكن  آسمان پاي پرت پير شود بعد برو   باش با دست خودت آينه را پاك بكن  نكند آينه دل گير شود بعد برو   يك نفر حسرت لبخند تو را مي بارد   خنده كن عشق نمك گير شود بعد برو   خواب ديدي شبي از راه سوارت آمد     باش تا خواب تو تعبير شود... بعد برو...          شعر از زنبق سليمان نژاد  + عنوان شعر از گروس عبدالملكيان ...  + با ديدن اين عكس ،  اين جمله هم در ذهنم تداعي شد :                  "    پرندگانم را آزاد كردم ، زيرا فهميدم نداشتن تنها راه از دست ندادن است  "

 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد