مي رفت و منش گرفته دامن در دست...

۳۲۶ بازديد
آن يار كه عهد دوستداري بشكست
مي رفت و منش گرفته دامن در دست
مي‌گفت دگر باره به خواب‌م بيني
پنداشت كه بعد ازو مرا خوابي هست



ابوسعيد ابوالخير
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد