آه؛ قدري شتاب كن بانو

۲۷۹ بازديد

نه جسارت نمي كنم اما، گاه من را خطاب كن بانو
چيزي از ديگران نمي خواهم، تو مرا انتخاب كن بانو

در كنار تو قطره ام اما، تو مرا رهسپار دريا كن
در كنار تو ذره ام اما، تو مرا آفتاب كن بانو

دل به هر سو كه مي رود بسته است، ديگر از دست خويش هم خسته است
دارد اين گونه مي رود از دست، آه قدري شتاب كن بانو

به گمانم كه خسته اي از من، خسته اي دل شكسته اي
از من
واي اگر كه تو را مي آزارد، خب دلم را جواب كن بانو

مانده ام بين رفتن و ماندن، رفتن و مبتلاي غير شدن
ماندن و عاقبت به خير شدن، تو خودت انتخاب كن بانو

منم و اشك و خواهشي ديگر، روز سخت شفاعت و محشر
تو گنه كار اگر كم آوردي، روي من هم حساب كن بانو


سيدمحمدرضا شرافت

انتخاب عكس و شعر از اينجا
+


ت.ن: دلم به شدت تنگِ حرم بانو ست... دل تنگ حرمِ امن... انقدر تنگ كه ميبينم بقيه رفته اند، حسودى ام ميشود و بى تاب...
براى مثل منى، شرايطِ رفتن، خيلى هم راحت و هموار نيست، مگر نظر كنند و بطلبند... مگر نظـ...پنجشنبه، دهم ربيع الثانى، سالروز وفات شان بود... بهانه اى براى هوايى تر شدنِ من...
نشستم كلى شعرهاى خوب در وصف بانو خواندم (اينجا و اينجا)... هى به عكس اين آقاى سيد در ورودى و حس و حالش نگاه كردم و ديدم، حالم عجيب بد است.... اين تصوير را ديدم و دلم خواست بالى بود براى پريدن و رسيدن.... دلم خواست پنجره اى‌ بود رو به حرم... خواندم و ديدم و دلم تنگ تر شد... چه جاى تعجب؟!
آدمِ خسته و دست بسته و دل تنگ، كه جز خدا پناهش نيست، دلش تنگ اين حريم امن نشود، چه كند؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد