بازي روزگار

۲۳۱ بازديد
از پس پرده نگاه كن، مثل شطرنج زمونه
هركسي مثل يه مهره، توي اين بازي ميمونه

يكي مثل ما پياده، يكي صد ساله سواره
يه نفر خونه به دوش ه، يكي دوتا قلعه داره

يه طرف همه سياهو، يه طرف همه سفيدن
رو به روي هم يه عمر ه، ما رو دارن بازي ميدن

اونا كه اول بازي توي خونۀ تو و من
پيش پاي اسب دشمن، اون همه سرباز رو چيدن

ببين امروزم تو بازي، ميون شاه وُ وزيرن
 هنوزم بدون حركت، پشت ما سنگر ميگيرن

تاج و تخت شاه ديروز، در قلعشون نميشه
به خيالشون كه اين تاج، سرشونه تا هميشه

يادشون رفته كه اون شاه، كه به صد مهره نمي‏باخت
تاج وُ از سرش تو ميدون، لشكر پياده انداخت

اونكه مارو بازي ميده، اونيكه مهره رو چيده
اونكه نه شاه نه سرباز، نه سياهه، نه سفيده

از پس پرده نگاه كن


روزبه بماني
براي شنيدن


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد