و وقتي اسب او بي صاحب آمد، تمام آسمان خون گريه ميكرد

۲۷۸ بازديد

ذوالجناح آمد، بدون عشق بود
سرخي يال‏ش،‌ ز خون عشق بود

دست و پايش، پر ز زخم تير بود
اسبِ زيبا، خسته و دلگير بود...‏

بچه ها از خيمه بيرون ريختند
دور پاي ذوالجناح آويختند

ذوالجناح! اي اسب بابا! آمدي؟‏‏
پس چرا تنهاي تنها آمدي؟‏


‏* شعر را تركيبي آورده ام، تكه ي ابتدايي را از شعر جعفر ابراهيمي (شاهد) گرفتم كه ميتوانيد كاملش را از  اينجا بخوانيد. تكه ي پاييني هم از اينجا بيابيد.
‏* عنوان از رباعي اي از ابراهيم درويشي:
زمان بر باغبان خون گريه ميكرد/ زمين هم بي امان خون گريه ميكرد
و وقتي اسب او بي صاحب آمد/ تمام آسمان خون گريه ميكرد

* تصوير هم كه اثر معروف استاد محمود فرشچيان.‏

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد